دلت قرص، آغوشت باز
مجموعه مربی شایسته
یک روز هیراد لگوهایش را آورده بود مهد تا با بچهها بازی کند. مهدیار با لگوهای هیراد یک قورباغه درست کرد. وقت رفتن هیراد میخواست لگوهایش را جمع کند و ببرد خانه. که صدای جیغ و گریهی مهدیار بلند شد. او داد میزد که این قورباغه مال خودش است چون خودش درست کرده است. به هیراد حمله کرد تا کتکش بزند. آنها باهم گلاویز شدند. خاله جیم میم وارد ماجرا شد و از مهدیار و هیراد خواست تعریف کنند قضیه چیست و چرا باهم دعوا میکنند.
هیراد گفت که لگوها مال خودش است. میخواهد جمع کند و از این به بعد اسباببازیهایش را به کسی نمیدهد. هیراد هم گفت که قورباغه مال خودش است چون او ساخته.
خاله جیم میم هم گفت: «مهدیار یادته چند روز پیش تو هم اسباببازی آوردی با دوستهایت بازی کنی؟ اگر هیراد هم آن موقع میگفت اسباببازیها مال منه تو خوشت میآمد؟»
مهدیار خیلی راحت گفت: «آره»
خاله جیم میم گفت: «ولی این اسباببازی مال هیراده و تا وقتی اون اجازه ندهد ما نمیتوانیم با آنها بازی کنیم»
مهدیار نیمخیز شد تا دوباره به هیراد حمله کند.
خاله جیم میم به زحمت توانست جلو دعوای آنها را بگیرد مخصوصا که خودش هم به شدت عصبانی شده بود. به نظر شما در این لحظات چه باید کرد؟
امنیت عاطفی مربیان یکی از موضوعات مهمیاست که در مراکز آموزشی باید به آن دقت ویژه شود. چراکه اگر یک مربی امنیت عاطفی نداشته باشد نمیتواند در موقعیتهای حساسی که بچهها در آن احساس ناامنی میکند کاری انجام دهد.
کتاب دلت قرص و آغوشت باز چند بخش دارد؛
اولین بخش مربی امن نام دارد؛
در این بخش این موضوع مطرح میشود که مربی برای این که امنیت داشته باشد چهکارهای باید بکند. در گفتگوهایی که بین خاله جیممیم و باباآینه ردوبدل میشود، راهکارهایی برای حفظ خونسردی مربی در موقعیتهای حساس ارائه میشود. آنها برای اینکه مربی یاد بگیرد چقدر مراقب باشد تا دچار اضطراب و خشم نشود، راهحلهای جالبی پیدا میکنند.
این که یک مربی باید قبل از هر چیز خودش و توانایی خودش را بشناسد تا مراقب اتفاقاتی باشد که درونش را به هم میریزد و او را دچار دلشوره و اضطراب و ترس میکند.
بخش دوم محیط امن نام دارد؛
در بخش دوم، این مسئله مطرح میشود که وقتی مربی از نظر عاطفی خودش را امن کرد چه کارهایی باید برای امن کردن محیط انجام دهد. باز هم راه کارهای خوبی در این زمینه ارائه شد. کتاب در آغاز این بخش روی این نکته انگشت میگذارد که نمیشود بچهها را باندپیچی کرد که هیچ اتفاقی برایشان نیفتد. این کار نه تنها شدنی نیست که حتی باعث میشود بچهها بیشتر احساس ناامنی کنند. پس باید راه دیگری پیدا کرد. باید کاری کرد که خود بچهها هم در امن کردن محیط مشارکت کنند.
بخش سوم امنیت در تعامل نام دارد؛
چگونه میشود با تعامل امنیت ایجاد کرد؟
کتاب دلت قرص و آغوشت باز در این قسمت اولین گام را تعامل درست بین مربی کودک میداند. برای این تعامل هم راه حلهای مناسبی ارائه میدهد.
در آخرین بخش به این جمعبندی میرسد که چنانچه مربی تمام کارهای لازم را انجام داد و کودک باز هم احساس امنیت نکرد چه باید کرد. برای حل این مشکل کتاب میگوید که باید با خانوادهی کودک گفتگو کرد چراکه به نظر میرسد احساس ناامنی درجایی دیگر مخصوصا در خانه شکلگرفته باشد.
پشت جلد
دلم لک زده برای روزی که بدون نگرانی و ناراحتی بگذره.
یه روز که بین بچهها چالشی پیش نیاد و همکارها هم همه سرحال باشن.
با این آرزو بودم که باباآینه سر رسید…
مهلا –
این مجموعه برای مربیان مهد خیلی مفید و کاربردی است