انیمیشن تا خانه در باران
قرار است به زودی یک خواهر کوچولو گیر فرَنسی بیاید. ولی اسمش را چی بگذارند؟ فکرهای زیادی به ذهن فرَنسی میرسد! در مسیر طولانی خانه که با مادرش سوار ماشین است. زیر شرشر باران، شاید اسمی پیدا کنند که از همه بهتر باشد… .
قرار است به زودی یک خواهر کوچولو گیر فرَنسی بیاید. ولی اسمش را چی بگذارند؟ فکرهای زیادی به ذهن فرَنسی میرسد! در مسیر طولانی خانه که با مادرش سوار ماشین است. زیر شرشر باران، شاید اسمی پیدا کنند که از همه بهتر باشد… .
احترام به حقوق دیگران، مصادره نکردن آنچه از آنهمه است و بعضی مفاهیم دیگر، نکته مهم داستان این است که اگر بخواهی همهچیز را از آن خود کنی، سرانجام همهچیز را از دست میدهی، حتی دوستانت را! ژوزف کیوفلر، نویسنده و تصویرگری خوشذوق است. او در داستانش تمایل کودکان به مالکیت اشیا را به رسمیت میشناسد، اما در کنار آن، در بطن ماجرا، عواقب چنین خواستهای را هم برای کودک تشریح میکند و در نهایت اجازه میدهد او خود بهترین راهحل را برای رفع مشکلات بیابد.
قصه از آنجا شروع شد که: فرمانروای عالم هپروت خواب بود و داشت عجیبوغریبترین خواب عالم را میدید تا اینکه ناگهان با صدای خرِچ خرِچ ماهیآسمان از خواب پرید. ماهیآسمان مشغول جویدن درختهای چتری بود. فرمانروا از تختش افتاد توی بغل غول جالباسی.غول جالباسی به او کمک کرد تا لباسش را بپوشد. اما ماجرای اصلی وقتی شروع میشود که از داخل تخم مرغ صبحانه، یک اژدها بیرون میآید.
اگر بپرسید یک کتاب کودک خوب چه ویژگیها دارد به اولین پاسخ این است که شخصیت آن کودک باشد. حالا فرقی نمیکند حیوان باشد یا انسان و وقتی میگویم کودک باشد به معنی این نیست که سن و سال کمی داشته باشد. باید خصوصیات یک کودک را داشته باشد. اودو در این داستان یک شیر بزرگسال است که میخواهد مثل پدرش رئیس شود. از تصویرش هم بهراحتی میشود فهمید بزرگسال است اما ویژگیهایی او را به کودکان نزدیک میکند.
برای رسیدن به مقصد شروع کردن کافی نیست، ادامه دادن و به انتها رسانیدن مهمتر است و البته که در کارهای گروهی، تعامل و پذیرش نقش مهمی در رسیدن به هدف ایفا میکند. این داستان، درست مثل مسیر مسابقهی رالی، پیچ و تاب دارد و کودک را با خود همراه میکند. زیرا هر کسی دوست دارد که بداند بالاخره چه کسی در یک مسابقه هیجانانگیز برنده خواهد شد.
تینا (گاوی که از درخت بالا میرفت) ، او خیلی کنجکاوی بود و سرش درد میکرد برای ماجراجویی.او مدام به چیزهای عجیبوغریب فکر میکرد.چیزهای که باعث میشد خواهرها مسخرهاش کنند. هر بار که تینا دربارهی فکرهایش حرف میزد خواهرهایش میگفتند: عمرا! چه مسخره! چه بی معنی!
گاهی یک داستان هرچند کودکانه، در عین سادگی و لطافت چندین لایهی عمیق دارد که باعث میشود تا ذهن کنجکاو کودکان تا مدتها درگیر آنها شود. همه دعوتید به مهمانی! هم از آن داستانهاست.
کودکان به محبت و توجه بیش از هرچیز دیگری نیاز دارند. باتوجه به نیازهایشان دیده میشود و با مهربانی روحشان سیر میشود.اگر همیشه فکر کنیم بچه بچه است چه اتفاقی میافتد؟ آنوقت دنیا چطوری میشود؟ حتما در دنیایی که همه فکر کنند بچه بچه است، آنوقت جایی برای زندگی بهتر میشود.
کتاب اِیمی و لوئیس، داستان کوتاهی که حکایت جداییهای اجتنابناپذیر درجهان امروز را به تصویر کشیده, با لطافت وصف ناپذیری نشان میدهد دنیای کودکان تا چه اندازه ناب و دوستیهایشان چقدر واقعی است.«اِیمی و لوئیس» قصهای عاطفی و تکاندهنده از یک دوستی عمیق است.
چیزی که در کتاب” مراقبم باش!” جلب توجه میکند رابطه بین آقای اشنیپل با یوری است. آقای اشنیپل مثل خیلی از بزرگترها نمیداند وقتی با بچه سروکار دارد چه باید بکند اما همینکه چند کلام با او حرف میزند متوجه میشود چقدر هم این کار ساده و لذت بخش است.