۵ ویژگی کلیدی ادبیات کودک
تفاوت یک متن ادبی کودکانه با بزرگسال
تفاوت یک متن ادبی که برای کودک نوشته شده، با ادبیات بزرگسالان چیست؟ میدانیم یک کودک در مقایسه با یک بزرگسال، تجربههای اندکی دارد؛ تعداد واژگان کمتری بلد است و زمان محدودی را میتواند یکجا بنشیند و با تمرکز کتاب بخواند. در عوض کودک قوۀ خیال نیرومندتر، ذهن پذیراتر و قدرت یادگیری بیشتری دارد.
ویژگی های ادبیات کودک چیست که متناسب با این خصوصیات و تواناییهای کودکان است؟ یعنی می تواند او را جذب کند؟
نویسندگان ادبیات کودک، معمولاً از راه شعر و داستان دریچهای از یادگیری را برای کودک می گشایند و متناسب با نیازش چیزی به او می اموزند. این نیازها برحسب سن کودک متفاوت هستند.
مثلاً کودکان در سنین پایین معمولاً نیاز دارند مهارتهای اصلی زندگی را یاد بگیرند، رنگها را تشخیص دهند یا بتوانند بشمارند؛ اما در سنینی که در حال آشنایی با جامعه و زندگی جمعی هستند، نیاز دارند با اصول اخلاقی، همکاری و مشارکت، محیطزیست، احساس ارزشمندی، دوستی و … آشنا شوند.
بنابراین، لازم است که ویژگی های ادبیات کودک طوری باشد که ذوق و انگیزه را در او بیدار کند و آموزش را با خیال و لذت همراه سازد. شاید بپرسید نویسندگان ادبیات کودک چگونه چنین متونی را خلق میکنند؟ این سؤالی است که میخواهیم به آن پاسخ دهیم و دربارۀ چند مؤلفۀ کلیدی ادبیات کودک برایتان بگوییم؛ همراهمان باشید.
۱- ویژگی کلیدی ادبیات کودک؛ سادگی، سرراست بودن
همانطور که گفتیم کودکان دایرۀ واژگان محدودی دارند، نمیتوانند مدتی طولانی برای خواندن کتاب تمرکز کنند، و البته درک ماجراهای پیچیده و تودرتو در یک داستان نیز برایشان دشوار یا ناممکن است. پس ادبیات کودک باید ساده و سرراست باشد، یعنی هم با واژگان ساده و جملههای کوتاه نوشته شده باشد و هم دنبالکردن ماجرا یا داستان در آن دشوار نباشد.البته این را نباید با سادهانگاری و سطحیبودن داستان یکی گرفت؛ یک نویسندۀ ادبیات کودک خوب میتواند مفاهیم و موضوعات عمیقی را با زبانی ساده و درعینحال جذاب برای کودکان روایت کند.
جذابیت در ادبیات کودکان اهمیت زیادی دارد. بزرگسالان این توانایی را دارند که کتابی را بخوانند که اتفاقات زیادی در آن نمیافتد، اما چیزهای زیادی در آن بحث میشود. اما کودکان حوصلۀ چنین کتابهایی را ندارند. ادبیات کودکان باید ماجرا داشته باشد، هیجانانگیز باشد و چیزهای غیرمنتظرهای در آن اتفاق بیفتد و بدینترتیب شوق کودک را برانگیزد تا خواندن کتاب را ادامه دهد.
علاوه بر آن، نویسنده باید از زبان جذابی هم استفاده کند. مثلا در کتابهایی که برای کودکان خردسال نوشته شده، بهتر است کلمهها و جملهها از صفحهای به صفحۀ دیگر جریان داشته باشند؛ در این کتابها، حتی گاهی نویسنده از قافیه و آهنگینکردن کلام برای جلب نظر کودک استفاده میکند.
کتاب تمساحی که از آببازی خوشش نمیآمد اثر جما مرینو و ترجمۀ احمد تصویری در انتشارات میچکا نمونۀ خوبی است از یک کتاب کودک ساده، که هم داستان و هم زبان جذابی دارد. روایت این کتاب با کلمات ساده و جملات کوتاهی بیان شده، ترکیب آنها با تصاویری زیبا کودک را به ورق زدن و خواندن کتاب ترغیب میکند و داستان پایانبندی هیجانانگیزی دارد.
۲-طراحی شخصیت
اگر کودک شخصیت کتاب را دوست داشته باشد، داستان را هم دوست دارد. کودک باید بتواند با شخصیت داستان همذاتپنداری کند. یعنی بتواند خودش را هم در شخصیت بشناسد یا میان شخصیتهای داستان و اطرافیانش (خانواده، معلم، همکلاسی یا دوستان) رابطه برقرار کند. بنابراین در انتخاب کتاب کودک، به این ویژگی کلیدی ادبیات کودک براساس شناخت خودتان از فرزندتان اعتماد کنید.
اگر کودک خودش را در شخصیت محوری کتاب تشخیص دهد و ببینید که آن شخصیت چگونه با دیگران رفتار میکند، ممکن است چیزهایی را دربارۀ رفتارهای خودش با اطرافیان بیاموزد.
در کتاب قصههای پدربزرگ: کتاب خاطرات اثر جوزف کوئلو با ترجمۀ میترا نوحی جهرمی در انتشارات میچکا شاهد چنین شخصیتپردازی نیرومندی هستیم. شخصیت محوری داستان یک کودک است. داستان از زبان این کودک روایت میشود. او برای کودکانی که کتاب را میخوانند، از ارتباط عمیق میان خود و پدربزرگ ازدسترفتهاش میگوید. به زیبایی و سادگی…
۳-تصویرسازی جذاب
تصویرهای کتاب کودک به اندازۀ متن آن اهمیت دارد. یعنی این ویژگی کلیدی ادبیات کودک را اصلاً نباید دست کم گرفت. کتاب بدون تصویر برای کودکان خستهکننده است؛ تا جایی که ممکن است حواس کودک از کتاب پرت شود یا تمایلی به دنبالکردن داستان نداشته باشد.
تصاویر پرجنبوجوش و رنگارنگی که با متن داستان هماهنگ باشند، کودک را هیجانزده میکنند؛ او را ترغیب میکنند که کتاب را ورق بزند و ببیند که در صفحۀ بعدی چه در انتظارش است. همچنین تصویرها کمک میکنند که کودک متن داستان و معنی کلمات را بهتر بفهمد.
کتاب گربۀ خرابکار نوشتۀ نیک بروئل با ترجمۀ فرمهر منجزی در انتشارات میچکا را ببینید. نویسندۀ تصویرگری کتاب را هم خودش انجام داده است. این کتاب با کمترین واژگان و جذابترین تصاویر، داستان را برای کودک روایت میکند. کودک با دنبال کردن تصویرها، به خوبی میتواند درک کند که هاپو چقدر برای بازی کردن با پیشی مشتاق است و چه ماجراهایی را تجربه میکند؛ ماجراهایی که بخش مهم آن فقط با تصویر روایت شده، نه با کلمات.
۴- مهم ترین ویژگی کلیدی ادبیات کودک؛ یک درس خوب
همانطور که گفتیم، نویسندۀ ادبیات کودک به دنبال آموختن چیزی به کودکان است؛ او تلاش میکند که یک پیام ارزشمند برای کودک داشته باشد و چیزی مهم و مثبت را به او یاد بدهد. بنابراین آموزش و یادگیری مهم ترین ویژگی کلیدی ادبیات کودک است.
جنبۀ آموزشی کتاب بستگی به سن کودک هم دارد. مثلا کتاب میتواند مفاهیم سادهای مثل اعداد و حروف و رنگها را به کودک بیاموزد. کتابهای کودک از مفاهیم و ارزشهای عمیقتری هم حرف میزنند؛ مفاهیمی مثل شجاعت، عشق، کار گروهی، دوستی و غیره.
البته آموزشدادن از راه ادبیات معمولاً غیرمستقیم و حتی خیلیاوقات غیرواضح است و بر ناخودآگاه کودک اثر میگذارد. بچهها عموماً از هوش و درک کافی برای درک محتوا و هدف کتاب برخوردارند.
کتاب دل بده، دل بده! نوشتۀ فرهاد حسنزاده در انتشارات میچکا نمونهای عالی از این آموزش غیرمستقیم است؛ تا بهحال به درددلهای یک قفس جدامانده از پرندهاش گوش دادهاید؟ فرهاد حسنزاده روایت درقفسکردن پرندهها را به شیوۀ خلاقانهای معکوس کرده، تا به کودک بینش عمیقتری دربارۀ این روایت ببخشد.
۵-سخن پایانی؛ مخاطبان یک کتاب کودک خوب همۀ کودکان هستند
بهترین کتاب کودک کتابی است که همۀ کودکان آن را بخوانند و دوستش داشته باشد. حتی میگویند که یک کتاب کودک خوب، بزرگسالان را هم مجذوب میکند. این نکتۀ مهمی است، چون بزرگسالان نقش اساسی در مأنوسکردن کودکان با کتاب دارند.
یک کتاب خوب کودکان را صرف نظر از جنسیت، طبقۀ اجتماعی و قومیتشان، مخاطب خود قرار میدهد. کتاب خوب شخصیت هایی دارد که برای اکثر کودکان دوستداشتنی هستند. از سویی زبان و روایتی دارد که شوقشان را برمیانگیزد و آموزههایی دارد که برای آنها معنیدار و قابلدرک است.
ارائۀ کتاب خوب کودک کار دشوار، اما ممکنی است؛ هدفی که ما در میچکا میکوشیم به آن دست پیدا کنیم.
در این باره بیشتر بخوانید: