مهتاب و دکمهی قرمز
پیش مطالعهای دربارهی کتاب
حتماً این مَثَل را شنیدهاید که فلانی برای دکمهایی، کُتی دوخته است.
خب این یک ضربالمثل برای مواقعی است که کسی کاری را از آخر به اول انجام دهد و هزینه و وقت زیادی را برایش هدر دهد. اما این مَثَل در مورد نویسندگان طور دیگری مصداق پیدا میکند.
دکمهی هر نویسنده همان ایده اولیه است. ایده ای که ذهنش را قلقلک میدهد و به سمت ساخت یک اثر میبرد. درست مثل کاری که فرهاد حسنزاده در کتاب مهتاب و دکمهی قرمز انجام داده است. از کجا معلوم شاید روزی او در ساحل قدم میزده و دکمهای پیدا کرده و …
قصه “مهتاب و دکمهی قرمز” از کجا شروع شد؟
از کنار دریا!
جایی که مهتاب، بابا و مامانش نشسته بودند. بستنیهایشان را لیس میزدند و به صدای موجها گوش میدادند. که یکمرتبه چیزی توجه او را جلب کرد.
دکمهی قرمزی که قاتی ماسهها، گوشماهیها و صدفها بود. دکمه را برداشت و به بابا گفت: « چه خوشگل است! این دکمه مال کیه؟»
این آغاز سه ماجرای خیالی و جذاب است که حسابی خواننده را غرق در خود میکند.
این کتاب برای کودکی که بخواهد بداند چگونه کارهای بزرگ از ایدههای کوچک شروع میشوند، مناسب است.
تصاویر کتاب “مهتاب و دکمهی قرمز” هم به کمک این خیالپردازیها خیلی کمک کرده است و تمام جزئیات آن را نشان میدهد. سارا میاری تصویرگر کتاب خیلی خوب توانسته رویا را به تصویر بکشد.
روایت هایی که در خیال سازندگانش دوستی و دوری، محبت، آشتی و قهر را برای مخاطبینش تداعی میکند.
حتما شما هم بهعنوان پدر یا مادر داستانهایی برای وقت خواب فرزندتان ساخته و پرداختهاید. داستانهایی که اغلب شخصیت اصلی آن ها فرزندانتان هستند.
این روشی اصولی برای آموزش است. آموزش مهارتها و تجارب مفید زندگی به کودکان و صد البته که این کار داستان را برای بچه ها جذابتر و شنیدنیتر میکند.
این داستانهای ساخته شده توسط پدرها و مادرها یا پدربزرگها و مادربزرگها شاید از نظر محتوایی و آنچه برای آموزش دارند، بسیار مفیدتر باشد. چرا که از دل تجربههای ناب و واقعی میآیند.
درست است که نویسندگان با کار بروی ایدههای خیالی، دنیای زیبایی را رقم میزنند، اما داستانهای خانوادگی شیرینی خاص خودش را دارد.
آنها واقعیتر و ملموستر هستند. مخصوصا که قهرمانانی واقعی دارند.
داستان شما از دکمهی قرمزی که در ساحل افتاده است چیست؟
آیا تمایل دارید، برای شیای کوچکی که در کنار دریا، جاده، جنگل یا … پیدا کردید، داستانی بنویسید و قهرمانان و ماجراهای جدیدی خلق کنید؟
*گاهی با خیالبازی کودکان همراه شوید. خواهید دید که از دل آن رویاها چه ماجراهای زیبا و دلنشینی برخواهد خواست.*
پشت جلد
قصه از کجا شروع شد؟
از جایی که مهتاب و خانوادهاش نشستهاند کنار دریا، بستنیهایشان را لیس میزنند و به صدای موجگوش میدهند.
آنها دکمهی قرمزی پیدا میکنند و شروع میکنند به خیالپردازی. آنها عاشق خیالبازی و قصهسازی هستند.
سهتایی روی شنهای ساحل دراز میکشند و چشمها را میبندند و قصههای خودشان را میسازند.
کتاب “مهتاب و دکمهی قرمز” سه قصه دارد:
روایت سه نفر از دکمهای که توی ساحل افتاده. شاید تو هم بخواهی قصهی این دکمه را بنویسی. شاید تو هم شوق «خیالبازی» و «قصهسازی» پیدا کردی.
بیشتر بدانید
کتاب “مهتاب و دکمهی قرمز” یک انیمیشن کوتاه هم دارد. برای دیدن آن در تصویر جلد کتاب روی علامت کلیک کنید.
بیشتر بخوانید
برای آشنایی بیشتر با آقای فرهاد حسنزاده و آثارش به اینجا سر بزنید.
مریم –
کتابهای آقای حسن زاده بی نظیرند.
ادمین –
بله واقعا ایشان سرمایه بزرگی برای ادبیات کودک و نوجوان ما هستند.
نامی –
خیلی پایان زیبایی داشت و جمعبندی سه داستان ظریف بیان شده بود
هنگامه –
بسیار مناسب برای کودکان محتوای مناسبی داره.