کتاب بردن پیانو به ساحل؟ هرگز!
داستان این کتاب درباره ی دخترکی است که یک پیانو را به ساحل میبرد. اما بردن یک پیانو به ساحل کار دشواری است و دخترک داستان ما در این مورد تنهاست. با همه مخالفتها و سختیها، دخترک بالاخره پیانو را سالم به ساحل میرساند. اما آنجا اتفاقِ خوبی در انتظارش نیست… .
شاید عجیب به نظر بیاید؛ اینکه دخترکی بتواند پیانویی را به ساحل ببرد. آن را به تنهایی هل بدهد و… اصلاً شاید حتی فکر کردن به چنین اتفاقی در عالم واقع غیرمنطقی باشد. بله درست است در عالم واقع چنین چیزهای اتفاق نمیافتد. محال است دختری بتواند به تنهایی و با دست خالی این کار را بکند. آنهم فقط با هل دادن.
اما یادتان نرود که ما حالا در دنیای داستانها هستیم. آنجا هیچ اتفاقی یا حداقل کمتر اتفاقی واقعی و باور پذیر است.
در عالم داستان هراتفاقی ممکن است رخ دهد. واقعا هر اتفاقی. مخصوصا که دلیل و منطق هم نیاز نیست. اما آنچه در واقع مهم است نکتهی داستان است؛
ما همیشه و در هرجا و هرزمان که بخواهیم، نمیتوانیم وسائل یا اشخاص مورد علاقهی خود را همراه داشته باشیم.
*کودکان اغلب فکر میکنند که قوانین دستوپاگیر هستند. آنها میگویند: اصلا چرا نباید هرکاری که دوست داریم انجام دهیم؟ این همه قانون و مقررات فقط مارا در چهارچوبِ سختی قرار میدهند. وقتی به کسی آسیبی نرسد یا مشکلی ایجاد نشود چرا باید قانونی وجود داشته باشد؟
اما پیام داستان دقیقا همین است؛ شاید بهظاهر بشود گاهی قوانین را نادیده گرفت اما این که هرجایی و هرکاری قانون خودش را دارد. حتما دلیل مهم و قابل قبولی دارد.*
پشت جلد
وقتی مادرت می گوید وسایلت را بردار برویم ساحل بازی کنیم، منظورش این نیست که یک پیانو با خودت ببری!
باور کن!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.