درباره گوریل و هانا باید گفت:
هانا عاشق گوریلها بود و درباره آنها زیاد کتابخوانده بود. حتی نقاشیشان را میکشید و در تلویزیون با دقت به فیلمهایی که در مورد آنها پخش میشد نگاه میکرد.
اما هیچوقت یک گوریل واقعی ندیده بود. پدرش هم فرصت نداشت که او را به باغوحش ببرد. او فرصت هیچ کاری را نداشت تا اینکه در شب تولد هانا، یک بسته کوچک پایین تختش دیده شد. داخل بسته یک گوریل عروسکی بود. هانا این عروسک را کنار بقیه اسباببازیهایش انداخت اما بعد گوریل گندهای ظاهر شد و گفت می خواهد او را بیرون ببرد.
نویسنده با داستان هیجانانگیزش خواسته بگوید گاهی خیالات فراتر از واقعیت میروند و ما راباخود همراه میکنند.
اما نکتهی دیگری نیز در داستان مورد اشاره قرار گرفته؛ اینکه جای حیوانات واقعا کجاست؟ پشت میلههای قفس در باغوحش؟
پشت جلد
هانا گوریلها را دوست داشت و خیلی دلش میخواست یک گوریل واقعی ببیند. متاسفانه پدرش همیشه یا خیلی کار داشت، یا خیلی خسته بود و نمیتوانست او را به باغوحش ببرد. اما شب قبل تولدِ هانا اتفاق خیلی عجیبی افتاد و آرزوی او برآورده شد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.