عاشقتم کانگوروی آبی
اولین عروسکی که لیلی دارد یک کانگوروی آبی است، مال خود خودش . لیلی هر شب به او میگفت: «کانگوروی آبی! عاشقم.» و کانگوروی آبی بهسرعت برق در آغوش لیلی به خواب میرفت.
اما یک روز همهچیز عوض شد. هر دوست یا فامیلی که به منزل آنها میآمد، عروسک جدیدی برای لیلی میآورد. اول نوبت عمه بود که برایش یک خرس بیاورد. خرس پشمالو و گرم و نرم با چشمان وحشی به رنگ قهوهای.
آن شب لیلی خرس قهوهای را با خودش به رختخواب برد و گفت: «من عاشق خرسهای قهوهای با چشمان وحشی هستم و … عاشق تو هستم کانگوروی آبی.»
بعد از آن یک خرگوش آبی آمد. این بار لیلی اول اسم خرگوش را آورد بعد خرس و درنهایت کانگوروی آبی.
این ماجرا ادامه داشت. هر بار که کسی میآمد و یک هدیه تازه برای لیلی میآورد، شنیدن عاشقتم کانگوروی آبی از زبان لیلی عقب میافتاد. عقب و عقبتر. تا اینکه کانگوروی آبی تصمیمی گرفت…
یک کتاب تصویری خوب با جملاتی کوتاه و تأثیرگذار که پشت سر هم تکرار میشوند. تکراری که همه بچهها دوست دارند. تصاویر کتاب نقش مهمی در انتقال قصه و احساس شخصیتها به خواننده دارد.
قصه نکته مهمی را مطرح میکند. درست است که گاهی بزرگسالان یادشان میرود اطراف کودک را با وسایل جدید پر نکنند اما کودکان هم خوب است یاد بگیرند با آمدن هر وسیله جدید اسباببازیهای قبلی را دور نیندازند.
بیشتر بخوانید
درباره عاشقتم کانگوروی آبی در کتابک
دارا –
برای تعداد بالا چطوری میتونیم سفارش بدیم؟!
بهاره اصلانی –
این کتاب را موجود می کنید؟
ادمین –
بله، چرا که نه!