کتاب عروسکم، داگر
داگر، سگ عروسکی نرمی به رنگ قهوهای بود. یکی از گوشهایش رو به بالا بود و گوش دیگرش، شل و ول و پایین افتاده بود. داگر خیلی کهنه بود، برای همین هم موهای روی بدنش اینجا و آن جا ساییده شده بود. این سگ عروسکی مال دیو بود. دیو داگر را خیلی دوست داشت و آن را همهجا با خودش میبرد. گاهی او را روی چهارچرخهاش میگذاشت و گاهی با قلادهای که از نخ درست کرده بود او را مثل یک سگ واقعی دنبال خودش میکشید. وقتی هم که هوا خیلی سرد میشد او را با پتو حسابی میپوشاند. یک روز بعدازظهر دیو و مادر رفتند تا بلا را از مدرسه بیاورند بعد هم به محل نمایشگاه تابستانی رفتند. اما وقتی به خانه برگشتند از داگر خبری نبود. آنها برای پیدا کردن داگر همهجا را جستجو کردند.
اسباببازیها برای بچهها فقط یک شئیای معمولی نیستند. گاهی بچهها با اسباببازیهای خود چنان سخت میگیرند که آن را بخشی خودشان میدادند و فقدان آنها میتواند باعث ناراحتی و غصه فراوان برایشان شود. باید توجه داشت که اغلب هیچ اسباببازی یا عروسکی نمی تواند جایگاه عروسک از دست رفتهی کودکی را پیدا کند و جایگزین آن باشد. داستان دیو و عروسکش داگر هم دقیقا همین است.
علاقه کودکان به عروسکشان ربطی به کهنه یا نو بودن آنها ندارد که این علاقه را شکل داده و ماندگار میکنند. مسائل مهمتری وجود دارند.
یکی از ویژگیهای خوب این کتاب تصاویر آن است.
وقتی کتاب را نگاه میکنید انگار دارید شخصیتهای آن را از نزدیک میبینید. تصاویر بهگونهای طراحیشدهاند که گویی حرکت دارند. متن و تصاویر کتاب خیلی خوب کنار هم قرارگرفتهاند.
پشت جلد
دیو عروسک محبوبش، داگر را گم میکند و خیلی ناراحت میشود. یکی دو روز بعد، وقتی در نمایشگاه تابستانی مدرسه دوباره چشمش به آن میافتد، گویی دنیا را به او دادهاند، ولی تا میآید پول تهیه کند. بچهی دیگری آن را میخرد، تا اینکه…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.