تو یک جوجه هستی
کلارا و کیم دخترهای بازیگوشی بودند. آنها مدام خواهر کوچکشان، هنریتا را دست میانداختند، همیشه او را اذیت میکردند و اسباببازیهایش را مسخره میکردند.
یک شب آنها به خواهرشان گفتند که باید رازی را با او در میان بگذارند. آنها گفتند که هنریتا یک جوجه بوده که مادرشان او را از مزرعهی آقای بانی به خانه آورده است.
هنریتا با شنیدن این موضوع ترسید. مخصوصا وقتی در تختش نشانههایی را دید. نشانههایی که خواهرهایش برای ترساندن او آنجا گذاشته بودند.
هنریتا تا صبح نخوابید و پشتسرهم با خودش تکرار کرد که «من یک جوجه نیستم» اما آروم نشد.
صبح وقتی هنریتا همهی اعضای خانواده را دور هم در پشت میز صبحانه دید تصمیمی گرفت. او خواست با انجام کاری مهم و بزرگ درس خوبی به خواهرهایش بدهد. بنابراین با جدیت از خانه بیرون رفت و …
کمتر کسی است که در مورد تاثیر کتابها و داستانشان بر زندگی ما شک داشته باشد. داستانها با زبانی ساده مشکلات زندگی را پیش روی ما میگذارند و گاهی بدون آنکه ما عملا آن مشکل را تجربه کرده باشیم، راهحل مناسبی برایشان به ما میآموزند. «تو یک جوجه هستی» یکی از همان کتابهاست.
درواقع خواندن تجربه زندگی دیگران، تجربههای دست نایافتنی در اختیار ما میگذارد.
در این داستان هم ما با تجربهی دخترکی روبرو میشویم که از طرف دیگران تحقیر شده. خواهرهای هنریتا با شیطنت او را تحقیر کرده و حتی شخصیتش را زیر سوال میبرند تاجایی که خودش دچار شک و تردید شده و مدام از خودش میپرسد که آیا انسان است یا خیر؟
او در ابتدا سعی میکند در مقابل آنها ایستادگی کند اما نشانههایی که آنها را هم خواهرها گذاشتهاند او را نگران میکند. با این حال هنریتا خودش را نمیبازد.
هنریتا با خوشفکری کاری میکند که نه تنها شخصیت اصلیاش را برگرداند، که خواهرها را هم با خودش همراه میکند. هنگامی که هنریتا سراغ مرغ و خروسها میرود بهترین کار ممکن را انجام میدهد.
او با رفتن پیش آنها و در پیش گرفتن رفتارشان دو کار مهم انجام میدهد. اول که به خواهرها و حتی خودش ثابت میکند ترس و هراسی از اینکه کنار پرندگان باشد ندارد و دوما به خواهرهایش نشان میدهد که چگونه مرغ و خروسها هیچ تهمت وانگی به او نمیزنند.
هنریتا کودکی کم سن و سال است اما درس بزرگی به خواهرهایش میدهد.
از متن گفتیم، خوب است از تصاویر هم بگوییم.
اگر به قاب تصاویر کتاب «تو یک جوجه هستی» توجه کنیم متوجه چند موضوع میشویم. اول تصاویر واقعی که خواننده را در موقعیت هنریتا قرار میدهد. دوم ریتم رنگهاکه حس و حالِ موقعیتِ حسی و عاطفی را منتقل میکنند.
در شروع، تصاویری که از هنریتا کشیده شده، اغلب او را کوچک نشان میدهد، مخصوصا هنگامی که جلو در آشپزخانه ایستاده است. اما در ادامه وقتی خواهرها میآیند سراغش، متوجه میشویم چندان هم کوچک نیست.
درواقع تصاویر حرکت رشد هنریتا از کودکی تحقیر شده به کودکی بالغ شده را نشان میدهد. غم، اندوه، خوشحالی، همه در چهره کاراکترها به خوبی مشاهده میشود.
کتابهای داستان با به اشتراک گذاشتن تجربه زیستی دیگران، ما را در حل مشکلات و مسائل پیش رویمان یاری میکنند. کودکان با خواندن داستانها، خودشان را به جای شخصیت اصلی و محبوبشان میگذارند و با احساسات او همدل و همراه میشوند. به جای او تصمیم میگیرند و گاهی با تصمیمهای او مخالفت میکنند.
مهمترین نتیجهی این ماجرا، تجربه کردن و یادگرفتن است. به تصاویر کتاب با دقت نگاه کنید. تصویرگر هیچ جزئیاتی را نادیده نگرفته است.
فهیمه بانو –
به شدت پیشنهاد میکنم این کتاب رو تهیه کنین
موضوع کتاب درباره سه تا خواهره که دو خواهر بزرگتر، خواهر کوچکتر رو اذیت می کنند و سر به سرش میذارن و موجب پیش اومدن داستان جالبی میشن
تصویرسازیش هم خیلی جذابه
همدرد هنریتا –
هنریتای عزیزم منم بچه بودم و مثل تو بودم، کسی اسم منو درست صدانمیکرد. کاشکی مثل تو بلد بودم چجوری حالشونو بگیرم و درس درستی بهشون بدم که اسم منو درست صدا کنن.
زهرا –
تصویر سازی کتاب خیلی جالبه و اینکه این کتاب باعث تقویت مهارت های ارتباطی می شود و همچنین مدیریت احساس ها را به کودکان آموزش می دهد.
عماد –
کاش واقعا والدین این کتاب ها را بخونند و رفتار درستی با بچه ها داشته باشند.
محمد –
شیطنت تو چهرهی بچهها کاملا مشخص هست و در تصاویر کاراکترها احساساتشون نمایش داده شده.
مامان آیسان –
بچه که بودم اصلا دوست نداشتم منو یک اسم دیگه صدا بزنن. اعصابم خرد میشد ولی نمیتونستم کاری بکنم. چقدر خوبه این کتاب که به بچه ها میگه این جور موقع ها چه کنید. برای خودم خریدمش چون احساس میکنم هنوز از این زاویه در رنج هستم و زخم هایم خوب نشده.
ثنا م –
داستان بامزه ای داره
شیطنت بچه ها رو میشه تو تصویرسازی ها دید
شیما کیانیان –
وای از نقاشیهاش. عااااااالی….
رامینه –
این خیلی خوبه که به بچه ها برچسب نزنیم.
مانیا –
واقعا درست گفته بچه ها را نباید با اسامی دیگه صدا زد خیلی تاثیر منفی داره براشون.
فاطمه –
خیلییییی این کتاب و دوست دارم. تصاویرش عالیهههههه
شیدا –
خیلی داستان گیرایی داشت و به نظرم یک از مهمترین موضوعاته که بهش پرداخته شده و خیلی مهمه که با عناوین دیگه ای صداشون نزنیم.