خلیج قاچاقچیها از مجموعه ناخدا فلین و داینادزدان دریایی
خانم پای بچهها را بهجایی برد که به خلیج قاچاقچیها معروف بود. آنجا خانم پای به بچهها گفت که هرکس جالبترین نقاشی را بکشد آن را در تابلوی اعلانات نصب میکنند. اما برای فلین و دوستانش این بار هم مثل همیشه ماجرا فراتر از کشیدن یک نقاشی بود. چگونه؟
همان اول ورود به جزیره، چشم یکی از بچهها به ردپاهای عجیبی افتاد. فلین متوجه شد که ردپاها خیلی بزرگ هستند. تام هم چند ردپای دیگر دید و پیشنهاد داد که آنها را دنبال کنند. بچهها هم همین کار را کردند و از داخل غاری به محل دزدان دریایی رفتند. همانهایی که دشمنان قدیمی بچهها بهحساب میآمدند. دشمنانی که خیلی هم بیرحم بودند.
همزمان با ورود بچهها، دزدان دریایی در حال بار کردن کلی گوشت نرم ولیز و بوگندو بودند. آنها میخوواستند سوسیس درست کنند. فلین و دوستانش سعی کردند جلوی آنها را بگیرند بنابراین نبردی در گرفت. نبردی که نتیجهاش اسیر شدن یکی از بچهها به اسم ویولیت به دست رکس تیرانوسور بود. او ویولیت را با خودش برد که داخل دستگاه سوسیس درست کنی بیندازد…
اینجا بود که نبرد اصلی ناخدا فلین و دار و دستهاش با دار و دسته ناخدا رکس تیرانوسور وحشی آغاز شد.
کتابهای کودکان خیلی شبیه جهان آنها است. اگر به کتابهایی که برای کودکان تهیه میشود و مخصوصاً همین مجموعه ناخدا فلین نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که چقدر حوادث و اتفاقات شبیه بازی و خیالی بافی بچهها هستند. همهی ما کودکان بسیاری را دیدهایم که یکی از دوستان یا آشنایان را تبدیل به دشمنی خیالی کرده و به جنگش رفته است. البته خوشبختانه در این جنگها کسی (مثل یک جنگ واقعی) آسیب ندیده چون اسلحه بچهها خیالی است و در نهایت از چوب یا پلاستیک ساخته شده است و به کسی آسیب چندانی نمیزند.
به نظرم مجموعهی ناخدا فلین خیلی شبیه بازی بچههاست. این را میشود از تکتک داستانهای مجموعه متوجه شد.
برای نمونه یک مثال از همین قسمت انتخاب کردهام:
هنگامیکه ناخدا فلین با دار و دسته ناخدا رکس نبرد میکند قوطی سس را از جیب او میقاپد و محکم بهطرفش پرتاب میکند. نتیجه این است که ناخدا رکس با این سس قرمزرنگ که جلو دیدش را گرفته تعادلش را از دست میدهد و به داخل آب سقوط میکند.
بهتر است یادآوری کنیم که این صحنه و صحنههای زیاد دیگری در همین داستانها موضوع کتاب را بامزه و نمایشی کردهاند. تصاویری که مثل یک فیلم از جلوی دیدگان کودکان و خوانندگان کتاب میگذرد.
پشت جلد
فلین همراه همکلاسیهایش و معلمشان، خانم پای، به اردو میروند؛ به خلیج قاچاقچیها!
خانم پای به آنها توضیح میدهد که در گذشته دزدان دریایی از این خلیج برای قاچاق چیزهای بد استفاده میکردهاند ولی خبری از دیگر دزدان دریایی نیست.
اما ناگهان…
سر و کلهی داینادزدان دریایی پیدا میشود!
لاله –
این مجموعه خیلی دوستداشتنی هست