گنج گمشده! از مجموعه ناخدا فلین و داینادزدان دریایی
ماجرای سفر فلین و دوستانش به سرزمین داینادزدان دریایی این بار از یک موزه شروع میشود. آنها به موزه رفته بودند. راهنمای موزه، اسکلت یک دایناسور خیلی بزرگ به اسم جیگانوتوسور را نشانشان داد و گفت این دایناسور حتی از رکس تیرانسور هم غولپیکرتر و وحشتیتر بوده. سپس آنها را کنار محفظهای خالی و شیشهای برد.
راهنما گفت که در این قفسه گنج دزد دریایی معروفی به اسم ناخدا شروود شکم قورقوری نگهداری میشده اما دیشب به سرقت رفته است.
خیلی زود نگاه فلین و دوستانش به پرهایی که روی زمین ریخته بود جلب شد. بعد بهطرف انبار ته راهرو رفتند و سرانجام با باز کردن دری وارد انبار شدند. آنجا سرد و تاریک و پر از تارعنکبوت بود اما چشم فلین به یک سکه افتاد.
درست در همان لحظه دیوار پشت انبار ریخت و فلین و دوستانش پرت شدند توی دنیای دیگری. آنجا صدای فریاد ناخدایی را شنیدند که میگفت گنجش را بردهاند. دستوپایش را هم بسته بودند. فلین دست و پای او را باز کرد تا باهم دنبال گنج دزدیده شده بگردند.
خیلیها داستاننویسی را به کشیدن نقشه گنج تشبیه کردهاند. آنها میگویند وقتی نویسنده داستانی را مینویسد همچون کسی است که نقشهی گنجی را کشیده در داستان علائمی میگذارد. این علائم و نشانهها دو فایده دارند. اول اینکه نقش اجزای یک ساختمان را دارند و ساختار قصه را تشکیل میدهند. دوم اینکه وسیلهای برای کشف دنیای داستان توسط خواننده هستند.
در این قسمت از مجموعهی ناخدا فلین نویسنده از همان ابتدا علائم و نشانهها را در داستان گذاشته است.
داستان از داخل موزه شروع میشود از کنار اسکلت یک دایناسور بزرگ. بعد موضوعِ گم شدن گنج دزدان دریایی مطرح میشود. وقتی هم فلین با دوستانش وارد انباری میشوند آنجا را سرد، تاریک و پر از تار عنکبوت میبینند.
هنگامیکه فلین و دوستانش وارد جهان داینادزدان میشوند تازه متوجه میشویم که آنچه در آغاز داستان آمده چه نقش مهمی در به حرکت درآوردن قصه دارند. مثل همان قفسهی شیشهای خالی و بعد هم اسکلت غولپیکر دایناسور. حتی میفهمیم اتاقی که سرد است و تارعنکبوت دارد در داستان بیخود نیامده. چون در پایان چیزی که باعث نجات فلین و دوستانش و شکست دایناسور عظیمالجثه میشود یک عنکبوت است.
عنکبوتی که بیشک در همان اتاق سرد و تاریک به کلاه فلین چسبیده است.
بله یک داستان خوب و لذتبخش هیچ فرقی با یک نقشهی گنج ندارد.
پشت جلد
آن داینادزدان دریایی دوباره برگشتهاند و خرابکاری کردهاند.
گنج مهمی گم شده است. حدس بزنید چه کسی مقصر است؟
خوشبختانه ناخدافلین وارد ماجرا میشود.
پس زود سوار کشتی شوید تا راه بیافتیم به طرف جزیرهی اسکلتها!
تینا –
پسر من عاشق این مجموعهست