قورقوری کوچولو بزرگ میشود
در نخستین روزهای بهار مامان قورباغه توی برکه کوچکی تخمگذاری کرد. تخمهای ریز و تیرهرنگ و به هم فشرده، درست مثل خوشههای انگور روی آب شناور بودند. او هرروز به تخمها سر میزد و منتظر بود بچههایش از تخم بیرون بیایند.
قورقوری کوچولو ساعتها تلاش کرد تا پوستهی نرم تخمش را بشکند. ناگهان تخم یکدفعه شروع کرد به تکان خوردن کمی بعد تندتر و تندتر تکان خورد آنقدر که یکهو ترک خورد و قورقوری از آن بیرون آمد. قورقوری همینکه از تخم بیرون آمد با هیجان به اطرافش نگاه کرد. یک عالمه بچه قورباغه دید.
روزها گذشت…
همهچیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه یک روز اتفاق عجیبی افتاد اتفاقی که باعث شد قورقوری بترسد و فریاد بزند مامان من نمیخواهم یک هیولا شوم.
بزرگ شدن و از مرحله کودکی پا به دنیای بزرگترها گذاشتن، سختترین مرحله رشد انسان است. کسی که بتواند این مرحله را بهدرستی پشت سر بگذارد حتماً آینده خوبی خواهد داشت.
البته گذر از این مرحله سختی های بسیاری همراه دارد. ترک بعضی عادات قدیم و پیروی از روشهای جدید در زندگی، پیدا کردن راههای تازه و کنارآمدن با تغییرات فیزیکی و خلقی و …. افراد زیادی هستند که دلشان میخواهد در دوران کودکی بمانند. آنها تصور میکند که کودک بودن یعنی آرامش وگاهی فراموش میکند بزرگ شدن مرحلهای از رشد است برای زندگی بهتر.
نکته اصلی این داستان هم پذیرفتن تفاوتهای زندگی در مرحله رشد است. این که کودکان بیاموزند تغییر گرچه سخت و گاهی ترسناک به نظر میرسد ولی لازم و اغلب لذتبخش است.
پشت جلد
قورقوری کوچولو هر روز، کنار خواهر و برادرهایش با خوشحالی توی برکه شنا میکند… تا اینکه یک روز می بیند چهارتا پا درآورده است. این اتفاق، او را حسابی گیج و نگران می کند. قورقوری این پاها را نمی خواهد.
اما یک روز با مار خطرناکی روبهرو می شود و …
این کتاب، داستان شیرینی دربارهی رشد و تغییر است؛
تغییراتی که همه باید برای پذیرش آنها آماده باشیم.
بیشتر بخوانید
درباره قورقوری کوچولو بزرگ میشود! در کتابک
بیشتر بدانید
کارتون مربوط به کتاب قورقوری کوچولو بزرگ میشود را میتوانید در اینجا ببینید.
نیلو –
عالی از نوزادی تا ۹۰ سالگی
کتابیه ک پذیرش تغییر درونی رو آموزش میده
مهرناز –
چقدر زیبا چزخه زندگی قوباغه را به تصویر میکشه و بیان میکنه