کتابدارمان چیزی به ما یاد نمیدهد
دو روز بیشتر نبود که رابرت به دبستان لیبرتی آمده بود. آقای دیکینسون او را به کتابخانه فرستاد تا چند کتابی که دوست دارد را با خودش به کلاس بیاورد. رابرت هم باعجله به دنبال دختری به اسم کارمن دوید تا همراه او برود. اما کارمن منتظر نمانده بود…
رابرت از پشت شیشهی دو جداره توانست کتابخانه را ببیند. چیزی که دید شگفتزدهاش کرد. کتابخانهای زیبا. با قفسههای بسیار، مجموعهی اسکلتهای حیوانات، دوازده رایانه با صندلیهای چرخان و هزاران هزار کتاب.
بچهها هرکدام مشغول کاری بودند. چندنفری دور خانمی جمع شده بودند که دوربین فیلمبرداری دستش بود. رابرت به دنبال کتابهای مربوط به حیوانات بود و نمیدانست کجا باید آنها را پیدا کند. برای همین خواست برود سراغ کتابدار که کارمن گفت: خانم کتابدار به آنها چیزی یاد نمیدهد.
بعد هم خودش بهطرف قفسهای رفت که کتابهای مربوط به فوتبال را داشت. رابرت خیلی تعجب کرد. چون کتابدارها به مراجعهکنندگان کمک میکند. بنابراین بهطرف خانم کتابداری رفت که بچهها او را دوره کرده بودند. و خیلی زود متوجه شد کارمن دارد اشتباه میکند.
امروزه کتاب نقش مهمی در زندگی انسان دارد. وقتی صحبت از کتاب میکنیم منظور فقط یک کتاب خاص نیست. بلکه انواع و اقسام کتابهاست؛
داستان، نمایشنامه، شعر، کتابهای علمی و … . درواقع کتاب چیزی است که نویسندهای مینویسد تا به مردم کمک کند زندگی بهتری داشته باشند. صحبت از کتاب نقش کتابخانهها را به ما یادآوری میکند. چرا که همیشه و همهی کتابها را نمیتوان خرید، پس باید بعضی از آنها را در کتابخانهها جستجو کرد.
شاید اگر بگوییم کتابخانهها خیلی مهمتر از خود کتابها هستند، چندان اغراق نکرده باشیم. چون کتابخانهها جایی هستند که هرکسی با توجه به سلیقه و نیاز خود میتواند کتاب موردعلاقهاش را بهراحتی پیدا کند. در یک کتابخانه هم کسی که نقش مهمی دارد کتابدار است.
داستان این کتاب هم دربارهی کتاب است هم کسی که را کتاب میخواند. هم کتابخانه و هم کسی که کتاب را در اختیار خواننده قرار میدهد. نکته جالب در این کتاب قبل از هر چیز اسم آن است.
“کتابدارمان چیزی به ما یاد نمیدهد”
منظور از این اسم چیست؟ چرا نویسنده چنین اسم چالشبرانگیزی را برای کتاب خودش انتخاب کرده است؟ چراکه کمتر کسی است که نداند کتابدار چه چیزهایی به ما یاد میدهد. کمتر کسی است که از همان آغاز به حرف کارمن پنا نخندد. تازه خودش هم در پایان متوجه برداشت اشتباه خودش میشود اما اینکه چگونه به این اشتباه پی میبرد هم مهم است.
اما شما چه فکر میکنید؟ آیا کتابدار واقعا چیزیی به ما یاد نمیدهد؟ بله درست است؛
کتابدار معلم یا مربی نیست. او یک تسهیلگر است و نقش یک تسهیلگر آموزش نیست.
پشت جلد
کارمن پنا، دانشآموز کلاس چهارم، معتقد است که کتابدار مدرسهشان چیری به آنها یاد نمیدهد. رابرت، همکلاسی جدیدش، حرف او را باور نمیکند و یکراست به سراغ کتابدارشان، خانم اسکوروپسکی، میرود و پشت هم از او سوال میکند.
در این میان، رابرت و کارمن برای تهیهی یک فیلم تحقیقاتی همگروه میشوند. آنها نیاز دارند اطلاعات زیادی را پیدا کنند و کارمن حسابی ناامید است. اما رابرت فکر میکند که کتابدار مدرسه با روش خاص خودش میتواند به آنها کمک کند…
در این داستان، خانم اسکوروپسکی به جای دادن پاسخ مستقیم به بچهها، آنها را راهنمایی میکند تا جواب سوالهایشان را خودشان پیدا کنند.
نیکی –
چقدر خوبه که بچه ها خودشون دنبال پاسخ سوالاتشون برن و این کتاب خیلی خوب به این مطلب پرداخته که اجازه بدیم فرزندان ما کنجکاو پرسش هایی باشند که در ذهن دارند.
سوزی –
والا به ما هم یاد نمیداد….
ولی من کتابو خریدم و متوجه شدم چرا چیزی یاد نمیداد….
خلیل –
ابن کتاب بچهها رو با قدرت تجزیهوتحلیل آشنا میکنه و خیلی هم جالب بود
هستی –
این کتاب و داشته باشید دیگه نیاز به کتابدار ندارید ):