مجموعه وقتی مانیستیم!
ماجراجوی آزمایشگاه
اسکلت حوصلهاش از ماندن در آزمایشگاه سر رفته است. او میخواهد جهانگرد باشد چون به قول خودش از بس جایی نرفته استخوانهایش توی آزمایشگاه پوسیده است. به این خاطر با همهی مخالفتهای که بقیه با او میکنند تصمیم میگیرد که سفر ماجراجویانهاش را شروع کند. آنهم تکوتنها.
اما چراغ الکلی که مایع دلگرمی لوله آزمایشگاه و همکار همزن در پختوپز و همچنین نور آزمایشگاه است، اسکلت را تنها نمیگذارد. او میشود رفیق راه و دوتایی راه میافتند برای ماجراجویی.
اولین جایی که میروند اتاقی است که بچهها توپ و چیزهای دیگر را داخلش میگذارند. اسکلت همیشه از پنجره بازی بچهها را تماشا میکرد ولی حالا میخواهد خودش بازی کند.
در ابتدا چیزی که برمیدارد حلقه هولاهوپ است اما تا میخواهد قر بدهد حلقه تقی میخورد به ستون فقراتش و صدای آخش بلند میشود.
بعد هم میرود سراغ توپها و یکی را برمی دارد اما این بار هم بهرهای نمیبرد. او حتی در بازی با توپ بدمینتون هم موفق نیست. بعد از آن بهطرف کلاسهای بالایی میروند. تازه در بازشده و میخواهند بروند داخل که صدایی دست کلید سرایدار به گوش میرسد. موقعیت بدی است و آن دو باید هر طور شده خودشان را بهجایی برسانند که سرایدار متوجهشان نشود.
سفر و ماجراجویی محور اصلی داستان “ماجراجوی آزمایشگاه” است. اسکلت که به قول خودش از بس توی آزمایشگاه مانده استخوانهایش دارد میپوسد به فکر ماجراجویی و سفر میافتد. سفری که هرچند در محدوده کوچکی اتفاق میافتد اما هر چه باشد سفر است.
گاهی وقتها لازم نیست برای سفر به راه دوری برویم. کافی است در همان محدوده کوچکی که داریم حرکت کنیم و با دقت بیشتری به اطراف نگاه کنیم. آنوقت متوجه میشویم چه چیزهای مهمی را تابهحال ندیدهایم. چون فکر میکردیم مکان آشنا است و نیازی به دقت ندارد.
چنین کاری حتماً باعث تغییر نگاهمان به محدودهی کوچکمان میشود تا جایی که شاید دست به تغییراتی بزنیم. کلاً هدف هر سفری هرچند کوچک اگر تغییر یا کسب تجربه نباشد و صرفاً دیدن مکانی یا جای خاصی باشد چندان مفید نخواهد بود.
من فکر میکنم اسکلت هم با همین هدف ماجراجویی را شروع کرد.
اگر میخواهید شما هم با اسکلت و چراغ الکلی همراه شوید بهتر است تمام کتاب “ماجراجوی آزمایشگاه”را بخوانید. اینطور شما هم به سفر میروید چراکه خواندن هر کتابی سفری است همراه باشخصیت اصلی یا قهرمان آن و دیدن مکانهایی که توسط ذهن خلاق نویسنده خلقشده اند.
بیشک خواندن هر کتابی میتواند نقشی هرچند کوچک در تغییر روحیه خوانندهاش داشته باشد.
پشت جلد
یا حالا یا هیچوقت!
امشب که در آزمایشگاه بازمانده بهترین فرصت است که برود بیرون و به آرزویش برسد.
اما تا پایش را میگذارد طبقهی بالا، صدای در ورودی بلند میشود و سرایدار میآید تو …
… حالا اسکلت چه کار باید بکند؟!
این ماجراجویی شبانه را از آزمایشگاه را فاش میکند؟
بیشتر بخوانید
مجموعه وقتی مانیستیم شامل:
حنانه –
خیلی تصویر اسکلت جالب بود برای پسرم همین اونو جذب خوندن کتاب کرد
تارا –
خیلی تصویر اسکلت جالب بود برای پسرم همین اونو جذب خوندن کتاب کرد