یک دقیقه صبر کن
این داستان مادربزرگ بیتل است. او یک روز صبح که از خواب بیدار شد صدای زنگ در را شنید. پشت در آقای کالاورا بود. او کلاهش را برداشت و با اشاره دست از مادربزرگ بیتل اجازه خواست با او برود داخل. او میبایست مادربزرگ را با خود از این دنیا ببرد.
مادربزرگ هم با دیدن بدن لاغر اسکلتی آقای کالاورا فهمید که او چه کسی است. آقای کالاورا آمده بود او را برای همیشه با خودش ببرد. مادربزرگ چارهای نداشت باید با او میرفت درعینحال کلی هم کار داشت. برای همین به آقای کالاورا گفت: «همینالان با تو میآیم فقط یک دقیقه صبر کن تا… .»
فکر میکنید آقای کالاورا چقدرباید صبر کند تا مادربزرگ همراه او برود؟
داستان در کتاب یک دقیقه صبر کن با آمدن آقای کالاورا و دیدن عکسش اتفاق میافتد، قصه کتاب دربارهی مرگ است. مرگ یک روز سراغ همه انسانها میآید و کسی را از آن گریزی نیست. مرگی که با تولد انسان شروع میشود و تا روزی که زندگی انسان به انتها برسد همراه اوست.
اگر اینگونه به مرگ و زندگی نگاه کنیم متوجه میشویم که مرگ بخشی از زندگی است. مرگ باکسی که به دنیا نیامده یا مرده کاری ندارد. مرگ با زندگان سروکار دارد. با خودِ زندگی.
این داستان درباره زندگی هم است. درباره زندگی مادربزرگی به اسم بیتل. کسی که آنقدر کار دارد و به فکر دیگران است که حتی وقت برای مردن ندارد.
نکته جالب این کتاب اعداد آن است. یک دو و سه که با حروف انگلیسی نوشته شده است. اینها همان ثانیهها و دقیقههای است که از عمرمان میگذرد.
پشت جلد
دراین قصه خلاقانهی شیطنت آمیز، آقای لاغری به نام کالاورا ناگهان پشت در خانهی مادربزرگ بیتل ظاهر میشود و از او میخواهد که فورا همراهش برود … .
کودکان میتوانند با خواندن این داستان و دیدن تصاویر جذاب آن، با دنیای اعداد نیز آشنا شوند.
بیشتر بدانید
کتاب “یک دقیقه صبر کن” یک انیمیشن کوتاه هم دارد. برای دیدن آن در تصویر جلد کتاب روی علامت کلیک کنید.
mm –
این مادربزرگ بی نظیر است. حتی برای مرگ و مردن هم برنامه دارد. مثل زندگی اش
ادمین –
از لطف شما سپاسگزاریم.
شکوه خانوم –
والا ما هم به عزراییل میگفتیم کالاورا یک دقیقه چیه ده سال صبر میکرد برامون….۰
سوین –
نگاه جالبی به مرگ داشت.
الهه –
دوستش نداشتم
فرحناز –
آخه این چه کتابیه برای بچه ها آقای کالاورا همون عزرائیله😑
مهسا –
عالیه خیلی موثر بود برای دختر چهار ساله من.متن و تصاویر و کیفیت عالی