دوردستها
در داستان دوردستها، همهچیز از یک قورباغه شروع میشود. قورباغهای که روی نیلوفری آبی نشست و همانجا ساکت ماند. پرندهای که در علفزار، کنار برکه در حال پیدا کردن غذا بود، چشمش به قورباغه افتاد و از او پرسید: «به چی نگاه میکنی؟»
قورباغه جواب جالبی داد. او گفت: «یک قورباغه نباید فقط صیدکردنِ حشره یا قورقور کردن بلد باشد، بلکه گاهی هم باید به دوردستها نگاه کند.»
وقتی هم پرنده سؤال کرد که در دوردست چیزی هم دیده است، قورباغه همان حرف قبلی را تکرار کرد.
پرنده که اینچنین دید رفت روی انبارِ کاهی نشست. گربهای او را دید و متوجه شد دارد به دوردست نگاه میکند و وقتی سؤال کرد چه چیزی در دوردستها دیده است؟ پرنده هم تقریباً همان جوابی را داد که به قورباغه داده بود. بعد نوبت گربه شد و کبوتر و … یعنی ماجرا ادامه پیدا کرد تا جایی که … .
بازی معروفی وجود دارد به اسم دومینو. در این بازی تعداد زیادی مهره که بانظم خاصی کنارهم قرارگرفتهاند، با تلنگری به هم میریزند و همهچیزهای خوبی که از طریق کنار هم قرار گرفتن مهرهها درست شده، خراب میشوند؛ اما در بعضی بازیها، شکل تازهای از به هم ریختن دومینوها در دوردستها به وجود میآید. مثلاً به گلی زیبا تبدیل میشوند.
داستان این کتاب هم به نوع دوم بازی دومینو شباهت دارد. اینکه با حرکت اولیه قورباغه نظم طبیعی زندگی بعضی از حیوانات به هم میریزد.
آنها اگر قبلاً فقط به فکر خوردن و خوابیدن بودند، اکنون شکل دیگری را تجربه میکنند. اینکه ساکت درجایی بنشینند و به افق خیره شوند. البته این به افق خیره شدن فقط نگاه کردن نیست. میتواند فکر کردن هم باشد.
معمولاً ما انسانها گاهی وقتها که به فکر فرومیرویم بهجایی خاصی در دوردست خیره میشویم چرا که باعث میشود که فکرمان از محیط اطرافمان کنده شود و به دوردستها که همان آینده باشد برود.
نکته جالب این است که همهچیز از یک قورباغه که روی گل نیلوفر آبی نشسته است شروع میشود.
در بعضی از فرهنگهای شرق، مثل هندوستان گل نیلوفر نماد زایش است و زندگی از روی گل نیلوفری که روی آب است به وجود میآید.
یک قورباغه این حرکت را شروع میکند و باعث میشود که حرکتش به بقیه منتقل شود و پایانی خیلی عالی شکل بگیرد. پایانی که نماد یک حرکت جمعی است. اینکه این پایان چیست را باید در انتهای کتاب بیابید.
تصویرگر از تصاویر واقعی استفاده کرده است. این کار دو فایده دارد.
اول اینکه میخواهد زندگی طبیعی حیوانات را نشان بدهد و اینکه هرکدام از آنها را کجا میشود یافت.
دوم روی این نکته تأکید کند که طبیعت زنده است و موجوداتی که در طبیعت هستند عروسکهای دستساز ما نیستند که بخواهیم سر آنها هر بلایی که دوست داریم بیاوریم.
دربارهی نویسنده
چائو وِنشوان اهل شهر یانچنگ در استان جیانگسو است. او در سال ۱۹۷۴، وارد گروه زبان و ادبیات چینی در دانشگاه پکن شد. چائو وِنشوان در سال ۱۹۸۳، نوشتن رمان را آغاز کرد و اکنون به خاطر آثارش در زمینهی ادبیات کودکان شهرت دارد. او نایب رئیس انجمن نویسندگان پکن است.
از رمانهای او میتوان به «دیوارهای قدیمی»، «کاشی قرمز، کاشی سیاه» و «خانهی حصیری» و از داستانهای کوتاهش میتوان به «شهر زیر آب»، «ییلاق آبیرنگ» و «حصار سبز» اشاره کرد.
چائو وِنشوان تاکنون برندهی جوایز ادبی معتبر زیادی از جمله جایزهی هانس کریستین آندرسن و جایزهی کتاب چین شده است. آثار وی را به زبانهای انگلیسی، هلندی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، ژاپنی، کرهای و فارسی ترجمه کردهاند.
نشر کودک و نوجوان میچکا، تاکنون، سه اثر ارزندهی این نویسندهی شناختهشدهی بینالمللی را با عنوانهای «شیائو و پدرش کجا رفتند؟»، «دوردستها» و «من نمیخواهم یک موش کوچولو باشم» منتشر کرده است.
دربارهی تصویرگر
خانم برد پولسن دانش آموختهی آکادمی سلطنتی هنر دانمارک است. او عاشق طبیعت است و دوست دارد آن را به تصویر بکشد.
او تصاویری میآفریند که در آنها حیوانات قهرمانهای داستان هستند. خانم پولسن جایزهی تصویرسازی وزارت فرهنگ دانمارک را دریافت کرده و هفت بار برندهی جایزهی انجمن هنر دانمارک شده است.
خانم پولسن علاوه بر تصویرسازی برای کتابهای کودکان، داستانهای کوتاه زیادی نوشته است. او اغلب از مدارس و کتابخانهها بازدید میکند و کتابهایش را به نمایش میگذارد.
او نخستین کتاب مصورش را در سال ۱۹۸۵ منتشر کرد. از آن زمان تا امروز، خانم پولسن ۶۸ اثر آفریده است. «دوردستها» از آثار تازهی اوست.
پشت جلد
گاهی باید مهارتهایی داشته باشیم؛
مهارتهایی بیشاز آنچه داریم.
گاهی باید، به آینده هم نگاه کنیم…
بیشتر بدانید
حق نشر فارسی دوردستها را نشر میچکا از ناشر اصلی آن خریداری کرده است و کتاب با کپی رایت فارسی برای کودکان ایرانی منتشر شده است.
کتاب “دوردستها” یک انیمیشن کوتاه هم دارد. برای دیدن آن در تصویر جلد کتاب روی علامت کلیک کنید.
فهیمه بانو –
محتوا برای بچه ها سنگینه
تصویرهاش هم برای بچه ها جذابیتی نداشت
یلدا –
خیلی سنگین بود