سگ سیاه
ماجرا از جایی شروع می شود که سگ سیاه نزدیک خانهی خانوادهی هوپ آمده و اولین کسی که متوجه او شد آقای هوپ بود. او وحشتزده و بدون معطلی به پلیس زنگ زد و گفت سگی به بزرگی یک ببر جلو خانهشان است.
نفر بعدی خانم هوپ بود. او به آقای هوپ گفت سگی به بزرگی یک فیل جلو خانه است.
سومین نفر دخترشان آدلین بود. آدلین سگ را بهاندازه یک دایناسور دید و نفر بعد موریس بود که سگ را بهاندازه یک غول بیابانی دید.
تا اینکه کوچکترین عضو خانواده که اسمش فسقلی بود، سگ را دید و با تعجب به دیگران که هرکدام گوشهای پنهان شده بودند، خیره شد!
عکسالعمل او جالب است و نکته اصلی کتاب سگ سیاه هم در همین واکنش فسقلی است.
درباره کتاب
در کتاب سگ سیاه، سگ در داستان چه معنایی دارد؟ نماد و نشانه چه چیزی است؟
سیاهی که در نگاه آدمها هر روز بزرگتر و بزرگتر میشود، نشانه افسردگی است که از یکی به دیگری سرایت میکند؟ با بزرگ کردن مشکلاتی که از اول چندان بزرگ نیستند. افسردگی شامل تفکرات منفی و ذهنیات دور از واقعیت است.
شاید هرکسی با توجه به نگاه و جایگاهش سگ را نماد و نشانه چیز خاصی بداند. اما هر چه که باشد باید به این نکته توجه کرد که چگونه کودکی که ذهنی به آشفتگی و پیچیدگی بزرگسالان ندارد بهتر میتواند واقعیت را ببیند و بهتر با آن کنار بیاید. حتی راهحل های بهتری برای موضوعات بهظاهر بزرگ و مشکل داشته باشد.
دراین جا مشخص میشود که نامخانوادگی هوپ به معنای امید، بیدلیل برای این خانواده انتخاب نشده است. این کتاب با تصویرگری ویژهی خود خالی از تفکر و تعمق نیست.
کتاب سگ سیاه در ژانر داستان های تخیلی ماجراجویانه ذهن مخاطب را به سمتوسوی ترس و تشویش سوق میدهد و برای گروه سنی کودکان بالای چهار سال است.
پشت جلد
روزی سگ سیاهی به دیدن خانوادهی هوپ آمد.
اولین کسی که او را دید، آقای هوپ بود… .
بیشتر بخوانید
برای کسب اطلاع از برترین کتابهای کودک اینجا را مطالعه فرمائید.
بیشتر بدانید
برای آشنایی بیشتر با کتاب سگ سیاه و شنیدن فایل صوتی کلیک کنید.
هومن –
واقعا زیبا و دلنشین بود.کاش بزرگتر ها با این دید کودکانه به وقایع نگاه کنند.
سارا –
خیلی زیبا بود داستانش
مریمی –
چرا من نتونستم حس خوبی از کتاب بگیرم؟! اسمش سگ سیاهه ولی افسردگی نداشت توش
فهیمه –
خیلی خوب ترس و ناراحتی و افسردگی رو نشون میده
مهتاب –
کتاب جالبی برای بچه هاست، پسر من گفت چند بار براش بخونمش.
سیما –
کتاب جالبی درباره ترس بود