سنگی که آرام بود
سنگی آرام
کنار آب و چمن و گِل
نشسته بود
سنگ همان بود که بود
و همانجا بود که بود
جای همیشگی اش در جهان.
در هر خط، داستان توصیفی متفاوت از سنگ ارائه میدهد. توصیفی که گاهی با جمله قبل در تضاد و گاهی هماهنگ است. اما هدف از داستان تنها وصف یک سنگ است؟
نویسنده با ظرافت تلاش کرده نشان دهد چگونه یک سنگ که مظهر سکون و سکوت است میتواند سرشار از هیاهو و زندگی باشد.
سنگی که آرام بود، در این داستان همان طبیعت است. همان طبیعت استوار و محکمی که همیشه سرجایش نشسته و شاهد آمد و رفت حیوانات و پرندگان و حشرات بسیاری است.
نکته مهم در کتاب سنگی که آرام بود به نظرم تغییر مرتب زاویه دید است. یعنی سنگ هربار به رنگی و نوعی است. شاید بتوان این را هم گفت که یک شئ میتواند هر بار از زاویهای که به آن نگاه میشود شکلی متفاوت داشته باشد.
زبان داستان شاعرانه است؛ زیبا با بندهای کوتاه و عاطفی. تصاویر عالی کتاب هم در انتقال مفاهیم آن موفق بودهاند.
پشت جلد
سنگی آرام
کنار آب و چمن و گِل نشسته بود.
این کتاب سنگی را، همانطور که با قاطعیتی تغییر ناپذیر در جایی نشسته و اطرافش را چمن و گِل و لای و آب فراگرفته، از دیدگاههای متنوع زیستی و عاطفی، و با زبانی شاعرانه توصیف کرده است.
در تصویرگری این کتاب از تکنیکهای متنوع از جمله کاغذ برش داده شده، مدادرنگی، پاستلروغنی، ماژیک و کامپیوتر استفاده شده است.
بیشتر بدانید
برِندن وِنزِل نویسنده و تصویرگر اهل نیویورک است که آثارش در فهرست کارهای پرفروش نیویورک تایمز قرار دارد.
او کتابهای متعددی برای کودکان نوشته وتصویرگری کرده که از آن جمله میتوان به کتاب یک دنیا سلام وهمهی آنها یک گربه دیدند اشاره کرد، که دومی نشان افتخار کلدکات را برایش به ارمغان آورده است.
بهناز –
فلسفی بود و قشنگ…
بهارک –
نگاه جدید و متفاوتی بود به سنگ