وسلی آباد
در وسلی آباد، داستان از این قرار است:
پدر و مادر وسلی از او ناراحت هستند. به نظرشان او وصلهای ناجور است. آنها با هم حرف میزنند و خبر ندارند که وسلی دارد از کانال کولر همه چیز را میشنود. اما چه چیزی در وسلی هست که باعث میشود همه از دستش ناراحت باشند؟
وسلی اصلاً پیتزا نمیخورد. یک بچه شهری حتماً باید پیتزا دوست داشته باشد.
او نوشابه گازدار دوست ندارد. درصورتیکه خیلی از بچههای شهری عاشق نوشابهی گازدار هستند.
به فوتبال هم علاقه ندارد. مگر میشود؟ کمتر بچهای هست که به فوتبال علاقه نداشته باشد و لیگ فوتبال را دنبال نکند.
وسلی حاضر نیست مثل بچههای شهری کلهاش را بتراشد.
اینکه دیگر خیلی عجیب است! همه دوست دارند موهای سرشان را طبق مدلهای روز بزنند. او چرا اینطوری نیست؟
بله وسلی آن طوری که دیگران میخواهند باشد نیست. اما او جا نمیزند ودر تابستان به این فکر میافتد که دنیای خاص خودش را بسازد.
بچههای زیادی هستند که گرفتار وضعیتی چون وسلی شدهاند. خیلی از آنها نمیدانند با این مشکل چه کنند.
داستان جذاب و خواندنی وسلی آباد به آنها نشان میدهد چطور از این موقعیت با شادی و لذت خارج شوند.
پشت جلد
وسلی با تمدّن اطرافش میانهی خوبی ندارد. از پیتزا و فوتبال خوشش نمیآید و حاضر نیست موهایش را به مدل رایج بین بچّههای مدرسه آرایش کند. به همین دلیل هم، وقتی میخواهد برنامهای برای تعطیلات تابستانی خود انتخاب کند، فکر فوقالعادهای به ذهنش میرسد.
او تصمیم میگیرد تمدّنی به فکر و سلیقهی خودش، در حیاط پشت خانه بنا کند. دنیای شگفت انگیز، رؤیایی و خارقالعادهی وسلی آباد از همینجا شکل میگیرد و ساخته میشود.
یلدا –
عاااالی بود عالی
پریا –
من خودم با ۳۲ سال سن از خوندنش واقعا لذت بردم