دکمههای نقرهای
ساعت ۹:۵۹ صبح روز پنج شنبه جودی یک اردک کشید، با کلاه استوانهای و عصا و چکمههای از جنس چرم نرم. روی چکمهها، دکمههای نقرهای گذاشت: یک… دو…
آخرین دکمه را که میخواست بکشد خودکارش روی هوا درنگ کرد.
درست در همین لحظه برادر کوچکش اولین قدمهایش را برمیدارد. بیرون، کبوتری روی لبه بام لانه میکند. کمی آنطرفتر دوندهای سحرخیز با سرعت میدود و…
داستان کتاب دکمههای نقرهای، شرح اتفاقاتیاست که در لحظه لحظهها رخ میدهند. همزمان با جارو شدن اتاق بهدست بابابزرگ، پیرزن سبدش را هل میدهد و… . خورشید به پنجرههای بسته میتابد.
هر صفحه را که بازکنی متوجه جملهای، توضیحی و تصویری از حرکت در داستان میشوی.
باب گراهام درکشیدن شهر خست به خرج نداده. بهگونهای که وقتی بیننده تصاویر را نگاه میکند، خود را در فضای واقعی شهر میبیند.
مهمترین ویژگی تصاویر، وجود حرکت درآنهاست. حرکتی که زنده بودن و پویایی را تداعی میکند و در نهایت با حضور نمادین خورشید معنا مییابد.
کودک با خواندن کتاب دکمههای نقرهای متوجه میشود که لحظات کوتاه زندگی چقدر مهم هستند. حتی اگر این زمان فقط پنج دقیقه یا شاید کمتر باشند.
پشت جلد
ساعت ۹:۵۹ صبح روز پنج شنبه جودی یک اردک کشید. روی چکمه ها، دکمههای نقره ای گذاشت: یک… دو…
آخرین دکمه را که میخواست بکشد، خودکارش روی هوا درنگ کرد. درست در همین لحظه، برادر کوچکش، جاناتان، آرام از جایش پاشد و اولین قدمش را برداشت…
بیشتر بدانید
گاردین درمورد بابگراهام میگوید: «کتابهای گراهام سرشار از شوخطبعیهایی دلنشین و دانشی است که میگوید برای دیدن دنیا راههای زیادی هست؛ به شرط این که ذهنت را باز نگه داری.»
بیشتر بخوانید
کتاب تا خانه درباران از همین نویسنده و لذت ببرید.
میترا –
خیلی جالب مفهوم زمان را توضیح میده.کتاب زیبایی بود
شیرین –
امیدوارم انتشار این موضوعات جالب ادامه داشته باشه
فهیمی –
خب ک چی؟! برای من والد هم جذاب نبود چ برسه به کودک. انتظارام از میچکا خیلی بیشتر از این بود.
سمانه –
کودکم دوست داشت ممنون