قلب و بطری
کتاب قلب و بطری دربارهی دختربچهای است که در بزرگسالی قلبش را در یک بطری میگذارد.
او قبلاً دختری بود مثل دخترهای دیگر؛ سرش پر از کنجکاوی درباره شگفتیهای دنیا. به ستارهها و به شگفتیهای دریاها فکر میکرد. و با پیدا کردن هر چیزی خوشحال میشد.
او یک روز فکر کرد بهتر است قلبش را جای امنی بگذارد. برای همین آن را در یک بطری گذاشت اما بعد از آن هیچچیز مثل قبل نبود. دیگر ستارهها را از یاد برد. و به دریا توجهی نداشت.
دیگر برای شگفتیهای دنیا کنجکاوی نشان نمیداد. اصلاً هیچچیز برایش مهم نبود. ولی دستکم قلبش جای امنی بود. تا اینکه یک روز چشمش به پسربچهای افتاد که هنوز درباره شگفتیهای دنیا کنجکاو بود.
قصه بزرگ شدن انسان قصه عجیبی است. انسانها از همان کودکی برای بزرگ شدن عجله دارند. اما وقتی به بزرگی رسیدند، متوجه میشوند این چیزی نبود که میخواستند. آنها یاد دوران کودکی خود میافتند.
روزهای که زندگی برایشان پر از چیز های تازه بود و جهان مکانی برای کشف. جایی برای شگفتیهای بسیار. این شگفتیها فقط ناشی از دیدن چیزهای عجیبوغریب نیست. گاهی دیدن یک سنگ که گوشهای افتاده یا ستارههای که در دل آسمان چشمک میزند میتواند کودکی را به هیجان بیاورد.
اما حالا در بزرگسالی اوضاع تغییر کرده. شاید حق با الیور جفرز باشد؛ داستان تصویری لطیفی که به کودکانی که پدر یا مادرشان را از دست دادهاند نشان میدهد که برای تسکین دردشان باید قلب خود را به روی زندگی و شادی باز کنند.
انسانها از یک سن و سالی قلبشان را گوشهای پنهان میکنند. آنها میخواهند با مراقبت از خود، از آسیبها در امان بمانند.
کتاب قلب و بطری به کودکان یاد میدهد که باید مراقب کودکی خود باشند حتی زمانی که بزرگ شدند. و این مراقبت الزاما پنهان شدن و درو از دسترس بودن نیست.
بیشتر بدانید
کتاب “قلب و بطری” یک انیمیشن کوتاه هم دارد. برای دیدن آن در تصویر جلد کتاب روی علامت کلیک کنید.
سهیل –
تصاویرش رو فقط پسرم دوست نداشت ولی موضوع خوبی داشت
مامان سوگند –
کتابهای الیور جفرز واقعا زیباست
سیبا –
از اینکه رنگ زرد را برای این موضوع غمناک انتخاب کردید خیلی خوشحالم.