تمساحی که از آببازی خوشش نمیآمد
امروزه تقریباً برای همه پذیرفته است که نباید کودکان را باهم مقایسه کرد. بدترین کاری که هر والد یا مربی ممکن است انجام دهد این است که به بچهای بگوید: «تو چرا مثل بقیه نیستی؟ نگاه کن فلان بچه چقدر درسخوان است! ببین چه نمرههای خوبی میگیرد! نگاه کن فلان شخص چه خوب شنا میکند! تو چرا از آب میترسی؟ اصلاً نترس!…»
قصه”تمساحی که از آببازی خوشش نمیآمد”، هم درباره یک کودک است. کودکی که مثل بقیه نیست. کودک این قصه یک تمساح کوچولو است. تمساح کوچولویی که از آب و بازی با آب خوشش نمیآمد. او سعی میکند مثل خواهر برادرهایش که مرتب توی آب بودند، آببازی کند ولی موفق نمیشود. حتی خرید حلقهی شنا هم برایش راهحل نشد. در عوض عاشق بالا رفتن از درخت است.
هیچکس از کارهای او خوشش نمیآمد. تمساح کوچولو خیلی تنها بود و هم بازی نداشت. تا اینکه روزی، اتفاق عجیبی افتاد… .
پشت جلد
همه میدانند که تمساحها عاشق آب هستند. اما خُب، شاید همیشه هم اینطور نباشد.
تمساح کوچولوی ما اصلا از آب خوشش نمیآید، اما در عوض دوست دارد از درخت بالا برود!
قصه گو –
کی فکرشو میکنه که ی تمساح از آب بدش بیاد آخههههههه. کلی جالب بود. مرسی :)