اتولاین به مدرسه میرود
اتولاین همراه دوستش آقای مونرو در آپارتمان ۲۴۳ برج پی. دبیلو. هافلدینگ زندگی میکرد. این برج به خاطر شکلش به برج فلفلدان معروف بود. صبح روز سهشنبه اتولاین با آقای مونرو به پارک پتی گرو رفته بودند. آنجا با دختری به اسم سیسیلی فوربس لارنس سوم آشنا شدند که کرهاسب پاکوتاهی از نژاد پاتاگونی داشت.
اتولاین گفت که از اسب پاکوتاه او خوشش آمده. سیسیلی هم گفت که از سگ اتولاین خوشش میآید اما اتولاین توضیح داد که آقای مونرو سگ نیست.
آنها کمی بیسکویت برای لاکپشتها ریختند و بعد سیسیلی ماجرای جالب پسری را تعریف کرد که پاهای خیلی بزرگی داشت. طوری که میتوانست از آنها بهعنوان سایه بان استفاده کند.
روزهای بعد هم اتولاین به پارک رفت و با سیسیلی ملاقات کرد و سیسیلی کلی داستانهای عجیبوغریب تعریف کرد. اما ماجرا وقتی جالب شد که اتولاین سرانجام به مدرسه رفت.
در آنجا سیسیلی علاوه بر کلی ماجراهای عجیبوغریب موضوع نفرین اسب همراستینه را تعریف کرد که چگونه یکشب ماشینی را خرد و خاکشیر کرده. ماجرا هم ازاینقرار بوده که صاحب قبلی این مدرسه، کالسکه زیبایش را کنار میگذارد و یک اتومبیل لیموزین میخرد اما اسب خانواده هیچوقت او را نبخشید (با اینکه شغل خوبی هم گیرش آمده بود.) اسب گفت یک روز برمیگردد و انتقامش را میگیرد. اسب دست به انتقام میزند و هرکسی که او را اذیت کند را تا حد جنون میترساند. وقتی سیسیلی این ماجرا را برای بچهها تعریف میکند آنها حسابی میترسند آنها فکر میکنندیک روح در مدرسه است. آیا این همان روح همراستینه است؟
کریس ریدل در این داستان هم مثل بقیهی مجموعهی آن خواننده آگاه را به دو کتاب خیلی معروف ارجاع میدهد یکی فرانکیشتن نوشته مرلی شرلی است و دیگری هری پاتر. از کجا میشود این را فهمید؟ از شخصیتهایی که در کتاب آمده و همچنین مدرسهای که اتولاین همراه سیسیلی برای درس خواندن به آنجا میرود که خیلی شبیه مدرسه هاگوارتز در مجموعه هری پاتر است.
اما هدف کریس ریدل در این داستان چیست؟
به نظر میآید مهمترین هدف نویسنده، نوشتن یا به تصویر کشیدن یک داستان جذاب و بامزه برای کودکان بوده، مخصوصا برای آنهایی که چنین داستانهایی را دوست دارند و علاقه دارند با شخصیت کنجکاوی مثل اتولاین آشنا شوند. کریس ریدل چون خودش تصویرگر است بیشتر با تصاویرش خواننده را به دل ماجرا و زندگی اتولاین میبرد.
تصاویر مثل همیشه زیبا و هنرمندانه هستند. درواقع او از توصیف بیهوده در متن عبور کرده و بقیه ماجرای داستان را با تصویر پیش برده است. تصاویر بهخوبی حس و حالی را که بر شخصیتها حاکم است به خواننده منتقل میکنند. کافی است به صفحه ۹۲ و ۹۳ کتاب توجه کنید که چگونه بچههایی که به قصه سیسیلی گوش میدهند ترسیدهاند و در تاریکی جهل فرورفتهاند و تنها اتولاین است که مثل بقیه نترسیده. او گوش میدهد تا راز این قصه را کشف کند و سرانجام هم کشف میکند.
میگویند هر شخصیتی خودش یک کتاب است. به نظر من هر دوست تازه یک کتاب جدید است. این بار هم ماجرا وقتی رقم میخورد که اتولاین با یک دوست تازه آشنا میشود. دوستی که ذهنی خیالانگیز دارد و قصههای جذابی تعریف میکند اما اتولاین فقط محو جذابیت قصهها میشود و میداند قصه با واقعیت فرق دارد و بهتر است خیلی از اتفاقات را باور نکند اما نکاتی را که در این قصهها هست یاد بگیرد.
سمین –
رمان روان و جالبی بود
اوتو –
رمان مهیجی هست
نوشین –
قلم نویسنده،توانایی مترجم در ترجمه،کیفیت و زیبایی طراحی و قیمت مناسب نسبت به انتشارات های دیگه دلایل من برای انتخاب بود و الان که به دستم رسید کیفیت چاپ و جلد هم به موارد بالا اضافه شد. داستان فانتزی و تخیلی مناسب نوجوانان هستش که من با این کتاب میخواستم خواهرم رو به کتاب خوندن ترغیب کنم و موفق شدم