جولیوس گورخر، درگیری با رومیها
زندگی در دشتهای خاکی و پر بوتهی آفریقا برای جولیوس، چندان لذتبخش نبود. یعنی اینطوری نبود که تمام روز با خیال راحت علف بخورد و گردش کند. چیزی که خیلی از آن بدش میآمد این بود که هر چهارشنبه مامانش او و برادر موذیاش (بروتوس) را به دریاچه میبرد.
جولیوس از دریاچه بیزار بود چون نهتنها آب بوی گند میداد، همهی حیواناتی هم که آنجا بودند بوی گند میدادند. همهشان هم حوصله سر بر و لوس بودند.
بگذریم که هر طرف میرفت میترسید جانوری او را بخورد. اما در عوض برادر جولیوس عاشق دریاچه بود. هیچچیزی هم بهاندازه جولیوس قمپزی عصبانیاش نمیکرد. اما همهی ماجرا این نبود.
آنها مجبور بودند همان آب بوگندو را بنوشند. البته سعی میکرد با خیالپردازی آب کثیف را در ذهنش تمیز و خوردنی تصور کند ولی شدنی نبود. اما ماجرای رومیها و دستهی گلادیاتورها چیست؟
این داستان را باید اولین بخش از مجموعهی جولیوس گورخر دانست. گورخری که توسط رومیان دزدیده میشود تا در میدان معروف روم باستان در نبردها شرکت کند. ماجراهایی که برای جولیوس گورخر پیش میآید به ظاهر خندهدار و شوخی است و خواننده را کلی میخنداند، اما برای جولیوس سخت و دردناک است.
گویی جولیوس گورخر و دیگران تنها راه دوام آوردن در آن موقعیت را استفاده از طنز و شوخی میدادند. طنزهای خوبی هم در مجموعه است با بررسی طنز در این مجموعه ۳ نکتهی اساسی به چشم میخورد؛
– طنز موقعیت
تصور کنید کسی را به بدترین جای ممکن روی زمین میبرند اما او خیال میکند قرار است بهجایی خوب برده شودبه همین دلیل آنقدر درراه خنگ بازی درمیاورد و خیالبافی یا خیالپردازی میکند که تعجب اطرافیانش را جلب میکند. جولیوس گورخر در شروع اینگونه است.
– طنز شخصیت
شخصیتهای این کتاب همگی دارای جنبههایی از طنز هستند. کمتر شخصیتی وجود دارد که وقتی سراغش میروید با دیدن و خواندن ماجراهایش لبخندی بر لبتان ننشیند. هرچند ممکن است آن شخصیت خیلی هم جدی باشد.
– تصاویر مبتنی بر طنز
این مجموعه رمان را باید رمان هایی گرافیکی دانست چون بخشهایی از داستان از طریق تصاویر روایت میشوند. در خیلی از موقعیتها بار طنز را همین تصاویر به دوش میکشند. امکان ندارد به چهره یک شخصیت نگاه کنی و نخندی… .
پشت جلد
جولیوس گورخر(که قطعا هیچ شباهتی به اسب ندارد) یکی از چندین و چند حیوان جوراجور و قدونیمقدی است که در صحرای آفریقا به چنگ سربازان روم افتادهاند و هیچ نمیدانند که قرار است از میدان پر همهمهی کولوسیوم در روم باستان سردرآورند.
از اینجابه بعد، یکی دو اتفاق سرنوشتساز، زندگی جولیوس را ازایت رو به آن رو میکند:
او و دوستانش، گراز و زرافه و سوسمار و گوزن و …، باید با تمرینهای سخت و طاقتفرسا گلادیاتور شوند. اما در میدانی که فقط سرسختترین و ناجنسترین موجودات ازآن زنده بیرون میآیند، آیا امیدی به پیروزی جولیوس و دوستانش هست؟
پرهام –
خیلی کتاب قشنگی بود ممنون
لاله –
این داستان های جولیوس خیلی بامزه بود .پیشنهاد میکنم اگه مردد هستید که اول از کدوم جلد شروع کنید به خوندن جلد آبی را انتخاب کنید.خیلی قشنگه