فردوسی
مجموعه مشاهیر خندان (زندگینامهای که کلافهات نمیکند)
حسن یک دهقان ثروتمند توسی بود. میدانید که دهقانها با کشاورزها فرق میکند. دهقانها از خانوادههای شاهزادهای ثروتمند قدیمی بودند. حسن چندین مزرعه و آبادی داشت و کشاورزان زیادی برایش کار میکردند. او با دختری از دهقانان ازدواج کرد و صاحب پسری اخمو و جدی شد که اسمش را منصور گذاشتند.
دهقانان فرزندان خود را به مدرسه نمیفرستادن برایشان معلم خصوصی میگرفتند. منصور هم از معلمان سرخانه قرآن و ادبیات و زبان عربی یاد گرفت. او از همان بچگی متوجه شد که میتواند مثل آب خوردن شعر بگوید. این مثل آب خوردن شعر گفتن سرانجام باعث شد منصور کار بسیار بزرگ و مهمی در زندگیاش انجام دهد.
در آن زمان رسم بود که شبها دور کرسی جمع شوند و خداینامه (کتاب بزرگ) بخوانند. در خداینامه چیزهای سرگرمکنندهی زیادی بود؛ پهلوانان دائم با دیوها و غولها میجنگیدند و تا دلتان میخواست داستان سرایی و خیالپردازی شده بود.
ایرانیهای قدیم از حدود هزار سال قبلتر از منصور شروع به نوشتن این کتابها کرده بودند. منصور هم با خواندن این کتابها به فکر افتاد کتابی مثل آنها بنویسد. اما کتاب منصور، شاهکاری بی مثال ازآب درآمد و تا هزاران سال بعد از خودش نسل در نسل آن را خواندند و داستانهایش را نقل کردند.
حتما فهمیدهاید درباره چه کسی صحبت میکنم. بله! درباره ابوالقاسم فردوسی. شاید بپرسید منصور دیگر کیست؟ مگر اسم اصلی فردوسی منصور بود؟ ِکی اسمش عوض شد؟ برای پیدا کردن این سؤال باید کتاب را بخوانید.
فردوسی و شاهنامه از هم جداشدنی نیستند. اگر جایی اسمی از فردوسی یا شاهنامه بیابید حتما شنوندگان نام آن دیگری را به خاطر میآورند. چرا اینگونه است؟ چون هم فردوسی مرد بزرگی است و هم شاهنامه کتابی بزرگ.
کتابی که بعد از حدود هزار سال هنوز هم که هنوز است عامل پیوند فارسیزبانهای سراسر دنیاست. فردوسی بنا به گفته خودش سی سال رنج برد تا زبان فارسی را زنده نگه دارد اما باید گفت نهفقط سی سال که تمام زندگی خودش را روی این کتاب گذاشت. او مرد ثروتمندی بود اما هرچه ثروت دشت درراه نوشتن این کتاب بزرگ هزینه کرد.
حمید عبدالهیان هم با توجه به این نکته که فردوسی و کتابش را نمیشود از هم جدا کرد یک کار جالب کرده است. او درعینحال که زندگی فردوسی را روایت میکند بخشهای مهمی از شاهنامه را بهصورت خلاصه آورده است.
پس کسی که این کتاب را میخواند هم با زندگی فردوسی آشنا میشود و هم با شاهنامه از طریق خلاصه بعضی از داستانهای مشهور آن.
بهتر است مثل بقیهی مجموعهی مشاهیر خندان از دو عنصر خوب کتاب یاد کنیم:
طنز: راوی داستان یا همان نوجوانِ طنازی که نامی نام دارد با آگاهی از اینکه نوجوانان چه مشکلاتی با خواندن کتابهای تاریخی دارند و با استفاده از زبان طنز مناسب، مجموعه را برای هرسنی لذت بخش کرده است.
تصاویرکتاب : میثم موسوی با تصویرسازی گرافیکی خوبش، فضای داستان را دلچسب و درک آن را آسانتر کرده است.
پشت جلد
ازشما چه پنهان، مدیر مدرسهی ما مدام از مفاخر گذشته میگوید و هی آنها را توی سرمان میزند؛ از ابوعلی سینا و فردوسی گرفته تا ابوریحان و رازی و هزارتای دیگر.
از بس شنیدم که ما باید از این بزرگان بیاموزیم و بطالت نباشیم، کلافه شدم و آستینها را بالا زدم تا دربارهی زندگی مشاهیر خستهکننده چیزهایی پیدا کنم.
کار خیلی سختی بود؛ چون اینبار باید توی کتابها سرک میکشیدم؛ ولی چارهای نبود. باید تکلیفم را با مفاخر این مرز و بوم روشن میکردم.
این بار رفتم سراغ فردوسی که بزرگترها میگویند زندهکننده زبان پارسی است. (انگار دستگاه شوک الکتریکی بوده!)
اما متاسفانه نتیجهی کار اصلا خوب نبود. این کتاب را بخوانید تا بفهمید!
سیمین –
من که عاشق این مجموعه مشاهیرم
فاطمه –
کتاب واقعا فوقالعاده ای هست
پدر پایه –
نمایشگاه امسال بازی ای رو ترتیب داده بودند که آشنایی با آثاری در رابطه با شاهنامه و شخص فردوسی بود. تو یکی از مراحلش می رسیدیم به این کتاب. من خریدم و خودم که خوندم ازش خیلی خوشم اومد. آقا پسرم هم نظرش مثبت بود درباره این فردوسی