کتاب دوست عجیب
120,000 تومان
تفاوتها هم مانند شباهتها دوستی میآفرینند.
- نویسنده: الیور شرتز
- تصویرگر: باربارا شولتز
- مترجم: کیومرث علیخواه
- سال چاپ: اول / 1403
- پیشنهاد سنی ما: 10 تا 12 سال
- موضوع: رمان نوجوان / عشق و دوستی
- برای دیدن انیمیشن این کتاب، در تصویر جلد روی علامت
کلیک کنید.
دوست عجیب
کتاب دوست عجیب، دربارهی یک سنجاب و یک گرگ است. سنجاب نباید به منطقهای که بهعنوان آخر دنیا معروف شده نزدیک شود. اما کنجکاوی، او را به این منطقه نزدیک میکند.
سقوطش از بلندی او را با یک گرگ زخمی آشنا میکند. بنابراین سنجاب تصمیم میگیرد گرگ را نجات دهد.
موضوع کتاب”دوست عجیب”، طبیعت وحشی است؛ جایی که از نظر ما انسانها محل زندگی حیوانات غیر اهلی و درنده محسوب میشود. اما آنها هم روابطی بین خودشان دارند.
نویسندهی کتاب”دوست عجیب” با ترسیم دقیق موقعیت شخصیتها از طریق نثری ظریف و عاطفی خواننده را به عمق ماجراها میبرد.
هابی سنجابی است که هر روز برای پیدا کردن جواهر، محل زندگی خود را ترک میکند. جواهراتی که او میخواهد سنگهای رنگی هستند. گاهی هم بال سنجاقک.
یک روز به محلی نزدیک میشود که از آن بهعنوان آخر دنیا یاد میکنند. جایی که هیچ سنجابی حقِ نزدیکی به آن را ندارد. بزرگترها بارها این را گوشزد کردهاند اما هرچه بزرگترها بیشتر تأکید میکنند، تمایل هابی برای رفتن به آنجا بیشتر میشود.
هابی در حال نزدیک شدن به منطقه ممنوعه از بالای دره سقوط میکند و به پایین میافتد. او از این سقوط جان سالم به در میبرد. اما در نزدیکی خود گرگی را میبیند که بیهوش شده و پایش زیر سنگها گیرکرده است. هابی در ابتدا بهشدت میترسد و فرار میکند. اما شبهنگام به چشمهای گرگ و نگاهش فکر میکند.
خودش را جای او میگذارد که اگر پایش زیر سنگی گیر گرده بود، چقدر عذاب میکشید. به همین دلیل روز بعد برای نجات او به همان محل میرود.
هابی بهزحمت سنگهایی را که روی پای گرگ افتاده بر میداد. سپس از غذاهایی که در خانه دارند برای او میبرد.
هر چند گرگ در ابتدا تمایلی به خوردن ندارد، چرا که کلاً قصد زندهماندن ندارد اما تلاش هابی و مهربانیاش گرگ را وادار میکند برای زنده ماندن تلاش کند. سنجاب قصه ما، (یاروک) همان گرگ زخمی را داخل غاری میبرد تا بهتر استراحت کند.
خیلی زود بین هابی و یاروک دوستی عمیقی شکل میگیرد. در ابتدا کسی از دوستی آنها خبر ندارد اما با خوب شدن گرگ و راهرفتنش خبر به گوش پدر هابی و بقیه حیوانات جنگل میرسد.
پدر هابی حیوانات را تشویق میکند که به گرگ حمله کنند. سرانجام حیوانات به محلی که یاروک هستند میروند تا او را نابود کنند… .
در کتاب “دوست عجیب” دو شخصیتمحوری وجود دارد. دوشخصیتی که کاملاً نقطه مقابل یکدیگر هستند. سنجابی به اسم هابی، موجودی کوچک که معمولا خوراک گرگها هستند و گرگی که از گله گرگها جدا افتاده است. چرا که نتوانسته ثابت کند لیاقت ماندن کنار آنها و جانشینی پدرش را دارد.
اما خیلی زود این دو موجود به هم پیوند میخورند. چرا که هر کدام دیگری را از خطراتی نجات میدهند.
البته این پیوند بهسادگی شکل نمیگیرد. هابی اولینبار که گرگ را میبیند از ترس پا به فرار میگذارد. هر چند گرگ زخمی شده و فعلاً بیهوش است. اما غریزهی حیاتی که در وجود او است میگوید که باید فرار کند.
هابی شب، وقت خواب یاد چشمهای غمگین گرگ میافتد و برای یکلحظه خودش را جای او میگذارد…
در متن کتاب “دوست عجیب” میخوانیم:
«خودش را جای گرگ گذاشت و از تصور این که پای خودش زیر یک کوه سنگ گیر کند بر خودش لرزد. احساس کرد که گرگ خیلیخیلی درد میکشد.» صفحه ۲۲
درست از همین لحظه است که داستانِ “دوست عجیب” روندی دیگر به خودش میگیرد.
در واقع هابی با رفتن بهسوی گرگ و نجاتدادنش از ذهنیت قدیمی به ذهنیت جدیدی میرسد. هابی تا قبل از این که گرگ را ببیند نسبت به گرگها همان ذهنیتی را داشت که بقیه داشتند. اما با نزدیکشدن به گرگ و شناخت بهتر او تغییر بزرگی در او شکل میگیرد که برای درک بهتر این تغییر خوب است.
جملهای کلیدی که در صفحه ۲۴ هست را بادقت بخوانیم:
«در واقع یک تار موی سیاه و کلفت بود، ولی وقتی با انگشت روی آن میکشید، مثل ساقهی نرم علفی در باد خم میشد.»
هابی بار اولی که به خانه میرود با خودش تکهایی از موی گرگ را میبرد. مویی که در نگاه اول سیاه و کلفت است اما هنگامی که روی آن انگشت میکشد متوجه میشود مثل علف نرم است و بهراحتی خم میشود.
انگشت کشیدن هابی روی موی گرگ نمادی از نزدیکشدن به درون شخصیت گرگ است. درست با کشف این لحظه است که هابی تصمیم میگیرد نگذارد گرگ زخمی بمیرد. این را هم فریاد میزند. در واقع همین هم مهم است؛
هابی همهی تلاشش را میکند، هرچند برای کمک به گرگ کم باشد. هابی مثل گرگ قوی و پر زور نیست. او کوچک و ریزهمیزه است. اما بهشدت مهربان است. مهربانی او را در مواجهه با گرگ میتوان بارها دید.
برای درک بهتر این مهربانی کافی است به جایی توجه کنیم که او بیرون غار علف گذاشته تا گرگ پای زخمیاش را روی آن بگذارد که اذیت نشود. همان پای شکسته که نمادی از غرور خدشهدار شدهاش است، هابی با مهربانی و محبتش یاروک را وادار میکند غذا بخورد تا زنده بماند.
داستانِ “دوست عجیب” نثری روان و لطیف دارد تا جایی که میتواند به عمق شخصیتها رفته و بر جان خواننده بنشیند. در عین حال روایت هم منسجم است. جملات بهخوبی کنار هم ردیف شدهاند و هر جمله یا بند بخشی از ماجرا را روایت میکند و آن را به جمله یا بند بعدی پیوند میدهد.
البته نباید نقش مترجم را در انتقال درست این زبان عاطفی نادیده گرفت.
در پایان خوب است از تصاویر کتاب “دوست عجیب” هم یاد شود. تصاویری که محیط زندگی هابی و گرگ را به شکلی مؤثر به تصویر کشیده است. گاهی وقتها باید جملاتی که داستان را پیش میبرند، روی همین تصاویر دید و خواند. گویی متن با تصاویر درهمآمیخته تا درک درستی از موقعیت شخصیتها مقابل دید خواننده قرار دهد.
پشت جلد
هابی یک سنجاب خاکی است.
یک روزهایی از بالای شنریز سُر میخورد و به یک گرگ برخورد میکند.
گرگ بزرگترین دشمن سنجابهای خاکی است.
گرگ به جای آنکه به هابی حمله کند، فقط به او زل میزند. انگار به شدت مجروح شده.
در این حالت چطور هابی میتواند او را بگذارد و فرار کند؟
هابی هر روز برای گرگ غذا میبرد و کمکم بین آنها دوستی عمیقی شکل میگیرد. تا روزی که این دوستی باید در عمل امتحان شود.
بیشتر بدانید
معرفی کتاب دوست عجیب در ایسنا
کتاب “دوست عجیب” یک انیمیشن کوتاه هم دارد. برای دیدن آن در تصویر جلد کتاب روی علامت
کلیک کنید.
بیشتر بخوانید
- قسمتی از این رمان جذاب را می توانید در فایل زیر مطالعه فرمایید:
- Strange-friend
سلما –
من کتاب ها رو خودم میخونم اگر مناسب پسرم باشه براش میخونم و این کتاب واقعا خوب بود
پروانه –
این کتاب بی نظیرهههه، اول یه کمی خوندم تا ببینم چه طوره و بعد برای دخترم بگیرم
انقدر محتوای آموزنده و متن روونی داشت که تا برسم خونه همش رو خوندم
و بعد به دخترم دادم بخونه
پیشنهاد میکنم هم والدین بخونن هم برای بچه هاشون تهیه کنن
ادمین –
چقدر خوب که نظرتون رو با ما درمیان گذاشتید
فاطمه –
داستانی بسیار روان و لطیف و به شدت عاطفی
فرهاذکد –
داستانی خواندنی و عاطفی وقتی می خونی دلت برای حیوانات می سوزه و فکر می کنم چرا بعضی از ما انسان به راحتی جون اونا را می گیریم؟
من تازه با سایت شما آشنا شدم خوشحالم اینجا کتابهای خوبی هست
ادمین –
از اینکه همراه ما هستید، خوشحالیم. ممنون از حسن انتخابتون. همکاران میچکایی ما در خدمتتون هستند.
پروانه –
واقعا دوست عجییبی بود .داستان خوبی بود
یگانه –
من واقعا دوست داشتم
مامان ارشیا –
یک داستان پر از فراز و نشیب. با هر صفحه اش احساسات و ضربان قلب بالا و پایین میشه. خیلی روان نوشته شده و من واقعا لذت بردم. اول خودم خوندم بعد دادم پسرم بخونه
حلما عسکری –
در عین حال که عجیب بود دوستیشون ولی خیلی ساده و دوست داشتنی بیان شده بود.
راضیه –
به نظرم خیلی داستان زیبایی داشت.
زهرا مدرسی –
من فکرمیکردم اولین نفر بودم این کتاب و خریدم. نظرات خوندم دیدم چقدرم دیر کردم برای خریدنش :))
شیما –
خیلی دوستی عجیب و زیبایی بود. کتاب واقعا خواندنی هست.
کارن –
کتاب به شدت احساسی بود