پنجمین کارگاه «کتاب بازی» در «بوکتاب» برگزار میشود
هرمزگان- پنجمین کارگاه «کتاب بازی» با خوانش و معرفی کتاب «نجات یک بادبادک» در مجموعه فرهنگی «بوکتاب» بندرعباس برگزار میشود.
هرمزگان- پنجمین کارگاه «کتاب بازی» با خوانش و معرفی کتاب «نجات یک بادبادک» در مجموعه فرهنگی «بوکتاب» بندرعباس برگزار میشود.
هر احساس بدی را ابتدا باید به رسمیت شناخت تا بتوان برای حلوفصل آن تلاش کرد. پس اگر شما هم کنجکاو شدهاید بدانید چطور میتوان بیحوصلگی را به رسمیت شناخت این اثر را بخوانید. کتابی که پیش رو داریم کاملا دارد مهارتافزایی میکند و به نوعی، به شکل کاملا خلاقانه مهار افسردگی را به خواننده آموزش میدهد.
مترجم کتاب کودک «خط سفید بین ما» قلم چیدم کاپلانگی را در انتقال درونمایه کتاب موفق دانست و گفت: او مستقیم از ویرانی بین مرزها و سرزمینها نگفته است؛ بلکه در بستر قصههای موازی چرایی ایجاد جنگ، دلایل ادامه و لذتبردن از قدرت را در قالب صلح برای کودکان طرح کرده است.
اگر شاهکارهای ادبیات شکل نمیگرفت ادراک انسانها از همدیگر در سطح پایینی قرار میگرفت.هنرمندان چیزهایی در زندگی خلق می کنمد که اگر آنها خلق نمیشد، دنیا چیزهایی کم داشت و مفاهیمی در آن باره شکل نمیگرفت.
سیوچهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به پایان رسید و نوبتی هم باشد، نوبتِ این است که بدانیم پرفروشهای حوزه کودکونوجوان در این یازدهروز چه بوده است.انتشارات میچکا: مجموعه پنججلدی «مشاهیر خندان»، مجموعه پنججلدی «داگلی بغلی»، «اسم من بیحوصلگی است» و «بوسههایی برای بابا».
کتاب «سنگی که آرام بود»، سنگی را، همانطور که با قاطعیتی تغییرناپذیر در جایی نشسته و اطرافش را چمن و گِلولای و آب فراگرفته، از دیدگاههای متنوع زیستی و عاطفی با زبانی شاعرانه توصیف کرده است. در تصویرگری این کتاب از تکنیکهای متنوع از جمله کاغذ برشدادهشده، مدادرنگی، پاستلروغنی، ماژیک و کامپیوتر استفاده شده است.
نکته مهم در کتاب این است که ذهن بچهها برای یافتن راهحلهای مناسب و ساده آماده است و گاهی چیزهایی به فکرشان میرسد که ما بزرگترها از آنها غافل میمانیم؛ زیرا به پیچیدگی عادت داریم و نمیتوانیم سادگی را ببینیم و مسئلهای را حل کنیم. اگر سادگی کودکانه را حفظ کنیم، شاید گرفتار بسیاری از مشکلات و مصائب کنونیمان نشویم.
در بخشی از متن کتاب میخوانیم: «کلاغ دکمه را زیر بالش قایم کرد و گفت: اِهِکی! معلوم است که نمیدهم. برای گیلیگیلی آوردم. تو ندیدیش؟ قورباغه به آسمان نگاهی کرد و با بدجنسی گفت: ندیدم. یعنی چرا دیدم، بیچاره صبح زود افتاد تو تور ماهیگیر…