راستی اگر…؟
کودکان و نوجوانان بسیاری هستند که وقتی میخواهند بهجای جدیدی بروند، یا وارد یک جمع دوستانهی جدید شوند، دچار استرس و نگرانی میشوند.
آنها از همان ابتدا ترسی را که مربوط به لحظههای بعد است را در وجودشان زنده میکنند.
در واقع آنها قبل از رسیدن به مکان جدید یک سری پیشفرضها را در ذهن خود میپرورانند. همین باعث نگرانی آنها شده تا جایی که میترسند با افراد و مکان جدید آشنا شوند. راستی اگر بزرگترها نخواهند که برای فرزندشان همچین چیززی پیش نیاید، چه باید کنند؟!
جو شخصیت اصلی کتاب «راستی اگر…؟» میخواهد برای اولین بار تنهایی به مهمانی برود. اما کارت دعوتش را گمکرده و نمیداند پلاک خانه تام چند است. به این دلیل مامان او را همراهی میکند. بودن مامان بهانهای خوبی است تا جو ترسهایش را در گفتگو با او بیان کند.
همچنین بهانه خوبی است برای نویسنده تا یک گفتگویی دو نفره را شکل بدهد. در واقع گمشدن کارت دعوت، بهانهای میشود تا داستان در قالب گفتگویی دو نفره شکل بگیرد.
جو: راستی اگر کسی توی مهمانی باشد که نشناسم چی؟
مامان: چه بهتر! خوش به حالت که با آدمهای جدید آشنا میشوی.
جو: ولی اگر آدمهای بدی باشند چی؟
مامان: نه! بد نیستند. جو نگاه کن فکر میکنی خانهی تام اینجاست؟
آن دو همانطور که جلو میروند هربار خانهای جدید با آدمهای متفاوتی را میبیند. در اولی، آقا و خانمی تقریباً مسن را میبینند که در حال مطالعه هستند. با قیافهای عبوس و …
تصاویر کتاب “راستی اگر…” دقیق و بهجا کشیده شدهاند. در شروع جو و مادرش در کنار هم و رو به خواننده صحبت میکنند. تصویرگر قصد دارد نگرانی را در چهره جو به خواننده نشان دهد.
این داستان به کودکان کمک میکند که از ترسهای پیشفرض خود عبور کرده و جلو بروند تا با افراد جدید آشنا شده و مکانهای تازه را کشف کنند.
پشت جلد
جو میخواهد برای اولین بار تنهایی به مهمانی برود. او همراه مادرش به راه میافتد تا خانهی دوستش را که همان نزدیکیهاست، پیدا کند.
کمکم هوا تاریک میشود و تخیل جو پرو بال میگیرد. وقتی آنها به دنبال خانهی دوست جو میگردند، مدام به این فکر میکنند که «راستی اگر…؟» و چیزهای جالبی در مسیرشان کشف میکنند…
بیشتر بخوانید
بیشتر بدانید
کتاب “راستی اگر…؟” یک انیمیشن کوتاه هم دارد. برای دیدن آن در تصویر جلد کتاب روی علامت کلیک کنید.
سیما –
خیلی کتاب جالبی بود برای بچه هایی که قوه تخیل قوی دارند بسیار مناسب است
ساجده –
کتاب زیبایی بود و خیلی خوب غلبه بر ترس را مطرح کرده است
مامان سپهر –
کتاب خوبیه حتی برای ما بزرگترا
همیشه یه دلیلی برای ترس و نگرانی هست، باید بتونیم در کنار بچه ها باشیم تا با نگرانی هاشون روبه رو شن
ثریا –
کتابش را دوست داشتم و یه جورایی عدم وابستگی را بیان میکنه هرچند اولش سخت هست برای بچه ها