کتاب هیچکس را در دنیا به اندازهی تو دوست ندارم
در این داستان، برایدن خرگوشه، شخصیت اصلی آن است و قصه حول محور کارهای او میچرخد.
برایدن خرگوشه صبح که از خواب بیدارشد به مادرش گفت دلش میخواهد به خانهی دوستانش برود و با آنها زندگی کند. وقتی مادر پرسید با کدام دوستش میخواهد زندگی کند او لیست بلند بالایی ازآنها را نام برد و وقتی مادرش پرسید چرا میخواهد این کار را انجام دهد گفت: در آنجا مجبور نیستم کارهای سخت خانه را انجام دهم. بعد هم کولهپشتیاش را برداشت و همانطور که خواهرانش گریه میکردند راهش را کشید و رفت. برایدن در این سفر به خانه چند دوستش رفت اما هر دفعه با مشکلی روبرو میشد که ماندنش را پیش آنها سخت میکرد.
کودکان در کنار همسالانشان تجربههایی میآموزند که در کنار والدین خود به آنها دست نمییابند. از طرفی مهر وعاطفهایی که بین آنها شکل میگیرد تکمیل کننده محبتی خواهد شد که در خانواده دیدهاند. از هردوی اینها مهمتر، مسئولیتهایی که به نظرشان در خانواده سخت و کسل کننده میآید. در کنار دوستانشان شیرین و لذتبخش جلوه میکند.
این کتاب ازاین جهت مهم است که نشان میدهد هر خانوادهای با خانواده دیگر تفاوتهایی دارد. کودکان خیلی زود باتجربهی برایدن کوچک همراه میشوند و با مقایسهی زندگی خودشان و دیگر خانوادهها منظور اصلی خواننده را درمییابند.
تصویرهای کتاب، نمایانگر جزئیاتی از جنگل سرسبز است. تصاویری که تنها گوشهی کوچکی از جنگلی پهناور را نشان میدهد. تصور تصویرگر از زندگی خرگوشها در جنگل، باعث خلق نقاشیهایی جذاب و خوش آب ورنگ شده است. تصاویر خود گویای داستانی جالب است مانند کتاب “شاد شاد در کنار هم“.
پشت جلد
برایدن خرگوشه دلش نمیخواهد اسباببازیهایش را جمعوجور کند یا سبیلهایش را بشوید. برایدن فکر میکند زندگی کردن با دوستانش خیلی آسانتر است، برای همین تصمیم میگیرد تجربهاش کند. اما به هر خانهی جدیدی که سر میزند، با مشکل تازهای روبرو میشود…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.