کتاب الان وقتشه!
آقاعلی سینان که همه از کودکی او را سینان صدا میزدند به نقاشی علاقه زیادی داشت. او هر وقت فرصت پیدا میکرد نقاشی میکشید. اما مگر دیگران میگذاشتند؟! به او می گفتند: الان وقتشه!؟ علی سینان بزرگ و بزرگتر شد و این جمله ادامه داشت تا اینکه در روزنامهای آگهی یک مسابقه را دید. دیگر معطل نکرد رفت و وسایل خرید تا نقاشی بکشد اما انگار قرار نبود بازهم وقت داشته باشد.
قصه کتاب داستان الان وقتشه! قصه تمام کسانی است که از دوران کودکی به چیزی خاص علاقه داشتهاند اما هر وقت خواستهاند به سمت این علاقه و میل درونی خود بروند دیگران مانع شدهاند.
البته دیگران هم روی یک الگوی قدیمی که خود از انجام دادن و پرداختن به علایق شان نهی می شدند، به نهی نسل بعد از خود می پردازند. آنها تصور میکنند که یک انسان از همان دوران کودکی باید یک سری کارهای مشخص را که جامعه برایش تعیین کرده انجام بدهد. مانند مدرسه رفتن، درس خواندن، شغل پیدا کردن و پول درآوردن و … .
اما زندگی انسان که فقط برای این کار نیست. انسان در درونش چیزهای دیگری هم میخواهد. چیزهایی که میتواند برای روحش غذا فراهم کند.
سخت است اما کسانی که میخواهند موفق شوند، علاوه بر انجام تعهدات اجتماعی به روح خود هم باید برسند. و چه انسانهای زیادی که موفق به این کار نشدهاند و حسرتش تا آخرین روز زندگی با آنها بوده است.
آیا علی سینان موفق میشود به خواسته خودش برسد؟
موضوع مدالی که اول کتاب هست چیست؟
شاید اگر در کودکی خیلی کارها را انجام ندهیم، هیچ وقت در زندگی فرصت انجامشان را پیدا نکنیم. به نظر میرسد که برای همه چیز الان وقتشه! کاش میتوانستیم به کودکانمان این موضوع را بیاموزیم.
پشت جلد
کدام یک از ما پیش خود نگفته است:
«بزرگ که شدم دیگر کسی نمیتواند جلوی من را بگیرد…»
الان وقتش است، حالا انجام بده.
مادری –
من این کتاب را خریدم و برای پسرم خواندم. خیلی جالب بود ولی یاد خودم افتادم که چطور دنیال علایقم نرفتم. حالا دلم میخواد هر کاری بکنم تا پسرم دنیال علایق و استعدادهاش بره.
ادمین –
ممنونیم از نظر لطف شما.