برکهی بچه قورباغهها
در برکهی بچه قورباغهها، موجودی بود به اسم گوبی.
گوبی شبیه یک سمندر بود یا شاید یک مارمولک و یا یک ماهی.
گوبی یک نیلوفر آبی داشت که روی آن میخوابید و آفتاب میگرفت. اما بچه قورباغههای شیطون با سروصدا و کارهای عجیبشان، حسابی برکه را بهم میریختند تا این که … .
خیلیها هستند که دوست دارند در خلوت و تنهایی خودشان باشند. اینکه کسی کنارشان نباشد و در سکوت زندگی کنند. این علاقه بیشتر در بزرگسالان و گاهی هم در بچهها دیده میشود. اما به نظرم گاهی هر دو اشتباه میکنند. چون اگر به زندگی دقت کنیم، متوجه میشویم که بر اساس همین جنبوجوش شکل گرفته و اگر حرکتی نباشد، زندگی هم وجود ندارد.
این “برکهی بچه قورباغهها” هم همانجایی است که هم بزرگسالان و هم کودکان در آن زندگی میکنند. مال همه هست و همه حق دارند در آن زندگی پر جنبوجوشی داشته باشند. پس نباید به دیگران ایراد گرفت.
خیلی وقتها گلهای زندگی از همین جنبوجوشها پیدا میشود. دقیقا مانند جوانهای که در نیلوفر گوبی میروید. او میتواند داخلش بخوابد و بهشت برکهای را که میخواهد در ذهنش تصور کند.
پشت جلد
یک برکه هست همین نزدیکیها…
میان آن برکه موجودی زندگی میکند به نام گوبی!
گوبی خیلی دلش میخواهد کمی روی گل نیلوفر آبی خود استراحت کند، ولی توی برکهی بچهقرباغهها، مزاحمهای زیادی هستند که هیچوقت خسته نمیشوند… .
آتوسا –
کتاب خوبیه برای آموزش رشد و تغییرات
فاطمه –
کتاب جالبی بود وموضوع قابل تاملی داشت
رژین –
کتاب مناسبی بود برای بچه هایی مشکلات قبل خواب دارند