بخند، بساز، خیال کن!
قلعه ای میسازیم که دست دشمنها به ما نرسد. با دیوارهای بلندتر که جلوی داد و فریادهایشان را بگیرد. ولی همیشه بازنده یا برنده نمیشوی. برای همین دروازهای میسازیم و راهشان میدهیم داخل. میزی میسازیم که پشتش بنشینیم و چای بخوریم و بگوییم: معذرت میخواهم. من بیشتر. من بیشترتر.
ماجرای مشترک بچههای بازیگوش
از همان ابتدا با مهمترین ویژگی این شخصیت و گره اصلی داستان آشنا میشویم، شیطنتهای پیدرپی پسربچه وقتی که چشم مادرش را دور میبیند. «انکار کردن» یکی از واکنشهای شایعی است که انسانها در مقابل یک مسئله از خودشان نشان میدهند، این واکنش در صورتی که تکرار و به عادت تبدیل شود.
این واکنش در صورتی که تکرار و به عادت تبدیل شود خود باعث شکلگیری یک مساله میشود. پذیرفتن اشتباهات و حل مساله از مفاهیمی است که در کتاب من نبودم! به آن اشاره شده است.
باید از یک جا شروع کرد!
در کتاب چطور شروع می شود؟ تاکید نویسنده بیشتر بر نقطهی آغازگری و شروع ماجراهاست و کوشیده که فضای اثر را در حال و هوایی پر از نور و امید حفظ کند. او پابهپای کودک خردسال میآید و از مثالهای بسیار ساده شروع میکند، تا آرام آرام گسترهی تفکر کودک را عمق ببخشد. کتاب با تصاویر رنگی بزرگ و شاد به عنوان یک کتاب تصویری موفق ذهن کودک را در مورد نقطهی شروع هر چیزی قلقلک میدهد و انواع شروعها را با هم مقایسه میکند.
بابا و دایناسور، دو دوست خوبِ نیکولاس
«بابا و دایناسور» داستان پسری است که میخواهد مانند پدرش شجاع باشد. او از یک دایناسور کمک میگیرد که از هیچچیز نمیترسد. تا اینکه دایناسور گم میشود و اینجا پدر به کمک او میآید. پسر درک میکند که ترسیدن ایرادی ندارد و دوباره دایناسورش را مییابد.
خانم اژدها وارد میشود
داستانهای مجموعهی کتابدار دوست داشتنی ما در کتابخانهی مدرسه میگذرد. کتابخانهای که در آن خبری از فرمانِ هیس نیست و برعکس، پایگاه شادی برای دانشآموزان است. خانم کتابدار شخصیت محوری مجموعه است که روحیهای متفاوت دارد و این تفاوت را میتوان در نوع پوشش، رفتار و عملکرد او دید. از زلمزیمبوها و لباسهای عجیبوغریب بگیرید تا توجهاش به نیازهای کودکان. خلاصه، او تلاش میکند تا کتابخانه دریچهای باشد که دانشآموزان را در امنیت و آرامش با جهان بزرگتری روبهرو کند، جهانی سرشار از تنوع و شگفتی.
پرواز با دو بال امید و تلاش
رالف گاوی است که در چمنزاری نزدیک به شهر زندگی میکند. او تمام خواستهاش داشتن یک دوچرخه است. اما همهی اطرافیان به او میگویند که گاوها دوچرخه سواری نمیکنند! وقتی رالف از پدرش میخواهد تا برای او دوچرخه بخرد، پدر در جواب به او میگوید «هنگامیکه خوکها پرواز کنند، من هم برای تو دوچرخه میخرم!» رالف با شنیدن این حرف بهجای ناامید شدن، بارقهای از امید درونش جرقه میزند. اما خوکها که پرواز نمیکنند. پس رالف باید چه کار کند؟
قورقوری کوچولو بزرگ میشود!
«قوقوری کوچولو بزرگ میشود!» داستان بچه قورباغهای است که از تغییرات بدنش و بزرگ شدن میترسد. اما به تدریج متوجه میشود بزرگ شدن هم خوبیهای خودش را دارد.
قورقوری یک بچه قورباغه است که در یک برکه زندگی میکند. او از بزرگ شدن بدش میآید. وقتی دمش را کم کم از دست میدهد غمگین میشود و وقتی چهار دست و پای بلند در میآورد نمیداند با آنها چه کند.
حالبههمزنهای دوستداشتنی
مجموعهی هفت جلدی موجودات حالبههمزن اطلاعات کاملی دربارهی موش فاضلاب، وزغ، حلزون بیصدف، عنکبوت، کرم، شپش و مگس به شما میدهد و طوری این کار را با زبان طنز و تصاویر بامزه انجام میدهد که به هیچ وجه احساس نمیکنید با یک کتاب علمی طرفید. این مجموعه گزینهی مناسبی برای بچههایی است که دوست دارند دربارهی جانداران بیشتر بدانند، اما از خواندنشان لذت هم ببرند.
هر وقت خوکها پرواز کنند
«هر وقت خوکها پرواز کنند» داستان ماجراجوییهای یک گاو است. او شرایط را تغییر میدهد، کارهایی میکند که تا به حال یک گاو آنها را انجام نداده است و در این مسیر خوکها را نیز به پرواز در میآورد.
در چمنزاری نزدیک شهر، گاوی به نام رالف زندگی می کرد. یک روز رالف از پدرش خواست تا برایش دوچرخه بخرد. پدر که نمیخواست این کار را بکند، بهانههای مختلف میآورد. تا این که به او گفت: «هر وقت خوکها پرواز کنند، من هم برای تو دوچرخه میخرم.». رالف با دوستانش هم فکری کرد.