یادداشتی بر کتاب «صدای نی از کجا میآمد؟» ؛
روایتی مدرن از داستان بزغاله باهوشِ قصههای «مرزباننامه» برای کودکان امروز
کتاب «صدای نی از کجا میآمد؟» نوشته راضیه احمدی با تصویرگری الهه جوانمرد، نمونهای بازآفرینیشده با نگاهی نو به داستان بزغالهای باهوش و زرنگ است که در یکی از قصههای «مرزباننامه» حضور دارد که به مسائلی چون دوستی، همدلی، کمک به دیگران و پذیرش تفاوتهای فردی پرداخته است.
سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – فاطمه خداوردی: در دنیای پرهیاهوی امروز، افسانهها و حکایتهای قدیمی همچنان جذابیت و قدرت خود را حفظ کردهاند.
این داستانها نهتنها ما را به دنیای تخیل و خیال میبرند؛ بلکه درسهای زندگی و ارزشهای انسانی را نیز به ما منتقل میکنند. معمولاً در این داستانها تجربههای زیادی نهفته است؛ زیرا بسیاری از آنها حاصل تجربه زیسته بشر در طول قرنها هستند و در لایههای زیرین این قصهها، رنج و تلاش چندین نسل نهفته است و هر نسلی هم با توجه به نیاز زمانه خود در آن تغییراتی ایجاد کرده یا چیزی به آن افزوده است. قصههایی که از نسلهای گذشته به ما رسیدهاند، حاوی حکمتهایی هستند که میتوانند در مواجهه با چالشهای زندگی ما راهنمایی کنند.
اینبار، بزغالهای معلول با یک پای فلج، به تولهگرگی که خود نیز با چالشهایی مشابه روبهرو است، یاری میرساند. این داستان نهتنها به کودکان یاد میدهد که با وجود ناتوانیها میتوانند استعداد خود را کشف کنند؛ بلکه آنها میتوانند الهامبخش سایرین نیز باشند. کودکان در دل این قصه، اهمیت همدلی و پذیرش تفاوتها را هم میآموزند. انتقال این افسانهها و حکایتها به نسل جدید صرفاً به غنای ادبیات کودک کمک نمیکند؛ بلکه ارزشهای انسانی را نیز در دل داستانها زنده نگه میدارد.
در صفحه اول این کتاب میخوانیم:
«مامانبزی نی را انداخت گردن بزغاله و گفت: «بیا عزیزم! هر وقت دلت خواست، نی بزن.»
برهها و بزغالهها در چراگاه سرگرم بازی بودند؛ اما او که با عصا راه میرفت، نمیتوانست مثل آنها بازی کند و بدود. در عوض بلد بود خوب نی بزند، حتی بهتر از چوپان! پس عصازنان به سمت درختی رفت، به آن تکیه داد و شروع کرد به نی زدن. صدای خوش نی از درختان گذشت و در جنگل به گوش گرگ رسید و او را مجذوب خودش کرد.»
خواندن این پاراگراف و دیدن بزی که با یک پای چوبی و عصایی در کنارش، چشمانش را بسته و نی میزند و آواز خوش نی او با خطهای دنبالهدار رنگارنگ در تصاویر کتاب در حال پرواز است، در همین صفحه ابتدایی، شما را با واژههای پذیرش، همدلی و این موضوع که کمتوانی به معنای ناتوانی نیست، آشنا میکند.
در ادامه داستان، بزی از گله دور میفتد و گرگی سراغش میآید و او را میگیرد. «نزدیک غروب، چوپان گله را جمع کرد و به سوی دِه راه افتاد. بزغاله هم که دیگر نی نمیزد و به آواز پرندگان گوش میداد، نی را به گردنش آویخت و حرکت کرد. گله خیلی تند میرفت. بزغاله هرچه سعی میکرد نمیتوانست فاصلهاش را با آن کم کند؛ پس خیلی زود از گله عقب ماند. گرگ منتظر چنین فرصتی بود. پس جستی زد و در یک چشم به همزدن بزغاله را گرفت و به سرعت به طرف جنگل دوید.»
عبارت «به آواز پرندگان گوش میداد»، قصد دارد به ما بگوید این گوشدادن بزی به آواز پرندگان، اولاً تأکید دوبارهای بر انزوا و تنهایی او به دلیل تفاوتش با سایر گله است و همچنین به این اشاره میکند که بزغاله ذاتاً موسیقی را دوست دارد و چهبسا برای بهتر نیزدن از پرندگان نیز الهام میگیرد.
در روایت راضیه احمدی، برعکس افسانه اصلی، در رابطه میانِ گرگی که فقط به فکر شکار است و بزی که دیگران به کمکش میآیند، تغییراتی ایجاد شده و نویسنده دست به بازآفرینی این قصه قدیمی زده است. به همین خاطر در پایان قصه، خبری از خوردهشدن بزی توسط گرگ یا ماجرای فرار و عملیات نجات نیست. در پایان این قصه، شما همراه با مامانبزی، چوپان و سگ گله از صحنهای که خواهید دید شگفتزده خواهید شد.
«آنها از دور کلبهی کوچکی دیدند که از داخل آن صدای نی میآمد. پس مامانبزی به طرف کلبه دوید. او از سوراخ کلید داخل را نگاه کرد. چوپان و سگ هم رسیدند. هر سه از چیزی که دیدند تعجب کردند. بزغاله داشت برای یک تولهگرگ نی میزد و او هم با لذت گوش میداد.
گرگ هم گوشهای نشسته بود و به آن دو نگاه میکرد. وقتی نیزدن بزغاله تمام شد، توله گرگ از جا بلند شد و به سمت بزغاله رفت و او را در آغوش کشید. او هم عصا داشت و لنگلنگان راه میرفت. اشک در چشمان مامانگرگه جمع شد. مامانبزی و چوپان و سگ هم بغض کردند. چشم همهی آنها به صحنه خیره شده بود؛ بزغاله به تولهگرگ نیزدن یاد میداد…»
بله، اینبار، در داستان «صدای نی از کجا میآمد؟» خبری از بدجنسی و به کار گرفتن هوش و حیله برای فرار نبود. صدای نی اینبار از قلبهای مهربانی میآمد که با یکدیگر همدل و مهربان بودند.
«بزغاله نی را به گردن تولهگرگ آویخت و گفت: «این مال تو!»
در راه برگشت، چوپان، بزغاله را روی کولش گذاشت. تا وقتی که هنوز در جنگل بودند، صدای نیزدن تولهگرگ را میشنیدند. او خیلی زود نیزدن را یاد گرفته بود.»
انتشارات میچکا (واحد کودک و نوجوان انتشارات مبتکران) به تازگی کتاب «صدای نی از کجا میآمد؟» نوشته راضیه احمدی با تصویرگری الهه جوانمرد را در ۲۴ صفحه مصور رنگی و به بهای ۹۰ هزار تومان برای کودکان بالای ۷ سال منتشر و روانه بازار نشر کتابهای کودک و نوجوان کرده است.
::::منبع: ایبنا::::