راه من
پسرک این داستان وارد راهی شده است. راهی قدیمی که قبل از او کسان دیگری در آن پا گذاشتهاند. این راه معمولاً ساده و بیدردسر و صاف است. راه او را به تپههای کم شیب و سرسبز میبرد که در آن درختان سر به فلک کشیده سایه انداختهاند و با هر نسیمی در هوا تاپ میخورند.
پسرک به راهش ادامه میدهد و بهجایی میرسد که پوشیده از گلهای رنگارنگ است و آفتاب گرم بر آنها میتابد. بعد راه کمی سخت میشود. سر راهش چند مانع وجود دارد که باید بر آنها غلبه کند. کمی جلوتر بهجایی میرسد که ظاهر ترسناکی دارد. اینجا جنگلی ترسناک و رازآلود است و امکان دارد گم شود. اما هر جور هست میگذرد. حالا راه شیبدار است و حرکت در آن سخت. کمی جلوتر باید از رودخانهی خروشانی عبور کند. اینجا دیگر حرکت خطرناک میشود. آیا باید به راهش ادامه دهد یا برگردد. پسرک چه تصمیمی میگیرد؟ …
راه و جاده و مسیر نقش مهمی در ادبیات داستانی و حتی سینما و تلویزیون دارند. از همان قدیمها ماجرای بیشتر قصهها و داستان در جادهها میگذرد. به چند دلیل؛ از جمله اینکه امکان وقوع حادثه و ماجرا در جادهها بسیار است. مخصوصا در گذشته و علاوه بر این میتواند به قصه خط سیر مشخصی بدهد و مهمتر از آن راه و جاده نماد زندگی انسان نیز هست. حتی میتوان بهجرئت گفت که جاده یا راه گاهی همان شخصیت اصلی یک قصه بوده.
وقتی که قهرمانی پا به جادهای میگذارد، بعد از طی کردن حوادث و ماجراها و گذر از رنجههای بسیار هنگامیکه به پایان سفرش نزدیک میشود به معنای تازهای دست مییابد معنایی که بقیهی زندگیاش را تحت تأثیر قرار میدهد. از زمانی که انسان به دنیا میآید تا زمانی که از دنیا میرود در مسیر است.
یکی دیگر از موضوعاتی که در بیشتر قصهها و افسانهها و حتی داستانهای امروزی مطرح میشود، قرار گرفتن شخصیت در دو راهی یا چند راهی است. اینکه برای ادامه ناگزیر به انتخاب است.
در ادبیات داستانی بسیار به ماجراهایی بر میخوریم که چند شخصیت همراه یکدیگر حرکت را آغاز کرده به چندراهی میرسند؛ سپس هرکدام پا به راهی میگذارند و از هم جدا میشوند. هرکدام هم تجربهی تازهای را از سر میگذارنند. بعضیها از این سفر بهسلامت برمیگردند و بعضیها هم هرگز موفق به عبور از جاده نمیشوند.
موضوع اصلی کتاب هم همانطور که از اسمش پیداست درباره راه و مسیر است. کتاب شروع خیلی خوبی دارد.
-«روزی تو هم پا به این راه خواهی گذاشت»
«راهی قدیمی و پا خورده که قبل از تو افراد زیادی در آن قدم گذاشتهاند.»
در بند اول قصه به حرکت در زندگی اشاره دارد. و راهی که هر کس باید برود. بند دوم به این اشاره میکند که چه بخواهیم و چه نخواهیم همه باید پا در همان راهی بگذاریم که دیگران رفتهاند. گویی حرکت و جلو رفتن تقدیر انسان است و او را از آن گریزی نیست.
درست است که در بند دوم اشاره به پا گذاشتن در راهی میکند که دیگران رفتهاند اما این به معنی آن نیست که شخص هم باید تا آخر در همان راه بماند. در واقع این شروع حرکت است که احتمالاً شباهتهایی با راه دیگران دارد. اتفاقاً کتاب در میخواهد بگوید که هرکسی باید راه خودش را انتخاب کند و پایان کتاب هم روی آن تأکید دارد. آنچه در کتاب میآموزیم این است که حرکت به معنی تکرار آنچه دیگران انجام دادهاند نیست. در شروع میتوان جا پای دیگران گذاشت اما ادامهاش باید منحصر به خودت باشد. مهمتر از همه اینکه آن را باقدرت بروی و همچون قهرمانان قصهها و افسانهها با سختی بجنگی و ناامید نشویی فقط باید بدانی که مواجهه با اشتباهاتت میتواند درسهای خوبی برایت داشته باشد.
جملات کتاب کوتاه و تأثیرگذار است و تصاویر خاصی دارد. رنگهایی که در تصاویر بهکاررفته با توجه به موقعیت شخصیت یکدست نیست.
گاه تیرهوتار است و گاه روشن و دلنشین. اما هیچ جا تصاویر خیلی تیرهوتار و وحشتناک نیست. علت چنین رنگآمیزی را در دو چیز میتوان یافت؛ اینکه نویسنده نخواسته بگوید زندگی خیلی ترسناک است. بلکه خواسته تصویر نسبتاً خوبی از زندگی ارائه دهد دوم اینکه اینجا ما با کتاب کودک سرکار داریم و جهان کودکان مثل جهان بزرگسالان تماماً تیرهوتار نیست و امید در آن بیشتر موج میزند. تماشای تصاویر کتاب خودش لذت خوانش را دوچندان میکند و ما کاملاً با کتابی تصویری روبرو هستیم کتابی که در آن تصویر نقش مهمی را به عهده دارد.
اما اگر از جملات تـأثیرگذار کتاب و تصاویر جذاب آن بگذریم به ویژگیِ مهم دیگری در کتاب میرسیم و آن استفاده از زاویهی دید دومشخص است. که همان «تو» باشد. این زاویه دید را «زاویه دید خطابی» هم مینامند. یعنی کسی را مورد خطاب قرار دهی. به این جمله دقت کنید:
روزی تو هم به این راه پا خواهی گذاشت.
اولین سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که چه کسی چه کسی را مورد خطاب قرار داده؟ نویسنده است که شخصیت کتاب را مورد خطاب قرار دهد یا خود شخصیت خودش را مورد خطاب قرار داده است؟ شاید هم نویسنده است که دارد این را به خواننده میگوید. در این داستان هر سه مدل قابل تشخیص است.
اگر کسی بتواند فاصله خودش را با کتاب حفظ کند میگوید نویسنده خطاب به شخصیت کتاب حرف میزند اما ممکن است کسی هم باشد که وقتی کتاب را میخواند بگوید نویسنده من را مورد خطاب قرار داده. کسی هم که در کتاب دارد حرکت میکند تصویر خیالی من است.
پشت جلد
چطور باید بدانیم که کدام راه را انتخاب کنی؟
خودت خیلی زود میفهمی…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.