

کتاب ناخدا و اژدهای قرمز
165,000 تومان
- نویسنده: دیدیه سوستراک
- تصویرگر: اریک پویی باره
- مترجم: نیلوفر اکبری
- پیشنهاد سنی ما: بالای 9 سال
- سال چاپ: اول/1404
- موضوع: شجاعت
هم اکنون در انبار موجود نیست - اما میتوانید این محصول را پیش خرید کنید
ناخدا و اژدهای قرمز
خلاصه داستان “ناخدا و اژدهای قرمز”
در سرزمینی به نام “دریای بدون باد” زندگی آرام و ساکتی جریان داشت. در این جزیره، بادی نمیوزید، موجی نبود و مردم به سکوت عادت کرده بودند. ناخدا پوف، پسری غمگین و رویایی، با پدر و مادرش در این جزیره زندگی میکرد. پدرش ماهیگیری بود که برای فرمانروای شکمو ماهی میگرفت، ناخدا پوف آرزو داشت روزی باد بیاید و زندگی یکنواخت آنها را تغییر دهد.
یک روز، ناخدا پوف بادبادکی قرمز به شکل اژدها در انبار خانه پیدا کرد وشیفتهی آن شد اما مادرش به او هشدار داد که با آن بازی نکند. ناخدا پوف در رویاهایش میدید که اژدهایش را در آسمان به پرواز درآورده.
سرانجام روزی در غیاب پدر و مادرش، بادبادک را برمیدارد و سعی میکند آن را به پرواز درآورد، اما موفق نمیشود. پدر متوجه این موضوع میشود، تصمیم میگیرد بادبادک را در دریا غرق کند تا از شر آن خلاص شوند. بنابراین ناخدا پوف مخفیانه به قایق پدر رفت و شاهد ماجرایی شد که زندگی آنها را برای همیشه تغییر داد. در میان دریا، اتفاق غیرمنتظرهای رخ داد: باد شروع به وزیدن کرد و طوفانی شدید بهپا شد.
نقد و تحلیل داستان
کتاب ناخدا پوف شروع بسیاری خوبی دارد. داستان با پسرکی شروع می شود که مثل همهی ناخداها لباس می پوشد اما هیچ کشتی و درجه ای ندارد. اسمش هم پوف است چون همیشه غمگین است و آه میکشد. با همین توضیح کنجکاوی خواننده برانگیخته میشود که به راستی او چرا غمگین است؟ خیلی زود جواب این پرسش معلوم میشود؛ جایی که پوف زندگی میکند جزیرهای کوچک و دورافتاده در دریایی وسیع است. به جمله دقت کنید: «سرزمین دریای بدون باد…. وسط دریایی آرام و وسیع» این تک و تنها بودن جزیره به تک و تنها بودن شخصیت داستان یعنی ناخدا پوف گره میخورد و خواننده متوجه میشود غمگینی و ناراحتی او از چیست.
ناخدا پوف کودکی است که با دنیای خیال و آرزوهای بزرگ زندگی میکند. او از زندگی یکنواخت و بیحرکت “سرزمین دریای بدون باد” خسته و عمیقاً مشتاق دگرگونی است. آرزوی او برای وزش باد، آمدن طوفان و خارج شدن از سکوت و سکون نشاندهندهی روحیهی جستجوگر و امیدوار اوست. او برخلاف پدرش که از تغییر میترسد، جسارت زیادی دارد. پوف با وجود هشدار مادرش، بادبادک را برمیدارد و بارها تلاش میکند تا آن را به پرواز درآورد. حتی وقتی پدرش میخواهد بادبادک را نابود کند، مخفیانه به قایق میرود و برای نجات آن تلاش میکند.
ناخدا پوف شخصیتی کنجکاو و ماجراجوست. کشف بادبادک اژدهاگونه و تلاش برای فهمیدن راز آن، نشاندهندهی ذهن کنجکاوش است. او به جای پذیرش وضع موجود، دنبال کشف حقیقت و تغییر است. به همین دلیل تغییراتی را که در آرزوهایش دنبال میکند به سرزمینش میآورد.
این کارش او را به یک قهرمان تبدیل میکند و مردم به او لقب “ناخدا بادبادک” میدهند.
غم ناخدا پوف از زندگی در سرزمین بیحرکت، آههایش به دریا، و علاقهاش به زیباییهای طبیعی (مثل امواج، ابرها، و صدای باد) نشان میدهد که روحیهای حساس و هنرمندانه دارد. ناخدا پوف را باید نماد امید شجاعت و تغییر دانست. چرا که باور دارد حتی در ساکتترین و راکدترین دنیاها، میتوان تحول ایجاد کرد. شخصیت او ترکیبی از رویاپردازی کودکانه و ارادهی قوی یک قهرمان است، که در نهایت نه تنها زندگی خود، بلکه سرنوشت تمام مردم جزیره را دگرگون میکند.
اما به جز ناخدا پوف یک شخصیت مرکزی دیگری هم در داستان حضور دارد شخصیتی که گرچه انسان نیست و یک شیء است اما حضورش تاثیری اساسی در داستان دارد. بادبادک نماد نیروی خفته و درونیِ همه کسانی است که در آن جزیره زندگی میکنند و طی ماجراهایی به این حال و روز افتادهاند. اکنون پسرک با بیرون آوردن بادبادک از صندوق آن نیرویی خفته و پنهان را بیدار میکند تا دوباره هیجان و سر زندگی به روزگار مردم آن سرزمین برگردد.
وقتی که بادباک قرمز داخل آب میافتد، طوفان شروع میشود. طوفانی که نماد بروز خشمها و سرخوردگیهای پنهان است. اما با رام کردن آنها بادبادک خیس تبدیل به اژدهایی میشود که قایق را به سمت ساحل میبرد.
بادبادک قرمز در این داستان، تنها یک اسباببازی نیست، بلکه نمادی چندلایه است که نقش کلیدی در پیشبرد روایت و انتقال مفاهیم عمیق دارد. در ادامه آن را باید نمایانگر آرزوی فرار از محدودیتها دانست. ناخدا پوف با به پرواز در آوردن بادبادک به دنبال رهایی از زندگی راکد است، پرواز بادبادک باعث بازگشت باد میشود، یعنی رهایی کل جامعه از سکوت و خفقان است. همچین میتواند نماد ارتباط بین انسان و طبیعت هم باشد. در واقع هنگامی که ناخدا پوف بادباک را به حرکت در می آورد، سعی دارد تعادل ازدسترفتهی طبیعت را بازگرداند.
تصاویر کتاب ترکیبی از واقعیت و خیال هستند. رنگهای آن هم نماد انرژی و شجاعت و تغییر هستند. تصویرگر با استفاده از رنگهای آبی آرام و خاکستری سعی کرده است فضای غمگین و راکد سرزمین دریایی بدون باد را به نمایش بگذارد.
همچنین با استفاده از تصاویر افقی و مورب و حتی منحنی سعی کرده است موقعیت گوناگون داستان را از سکون تا هیجان و تعلیق به تصویر بکشد.
اگر بخواهیم بخش تصویرگری را جمعبندی کنیم میتوانیم بگویم: «تصویرگر با استفاده از رنگهای نمادین، ترکیب بندیهای هوشمندانه و تکنیکهای نورپردازی سعی کرده است مضمون اصلی داستان را که معجزهی امید و میل به دگرگونی است به خواننده منتقل کند. تصاویر نه تنها داستان را زیباتر کردهاند بلکه به درک عمیقتر شخصیتها و تم اصلی کتاب کمک کردهاند.
در پایان برای جمع بندی کلی کتاب اگر بخواهیم یک جمله به کار ببریم میتوانیم بگوییم: « هر تغییر بزرگ، با یک آرزو و جرأت کوچک شروع میشود».
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.