یکی از رایج‌ترین ترس‌ها درکودکان، ترس از تاریکی ‌است. امروزه کارشناسان یکی از بهترین راه‌کار را برای مقابله با این ترس مواجه شدن با آن و یافتن آگاهی در مورد آن می‌دانند.
کتاب بادکنک زبولون هم در مورد است.
زبولون یک موش است. موشی که یک بادکنک نرم‌ِنرم و گردِگرد دارد. یک بادکنک عزیزدردانه که همه‌جا با خودش می‌برد. اما یک‌ شب بادکنک پرواز می‌کند و می‌رود درحالی‌که زبولون را در تاریکی شب تنها می‌گذارد. زبولون را می‌افتد تا بادکنکش را پیدا کند و در دل تاریکی شب گم می‌شود…
بخش زیادی از روایتِ داستان بر دوش تصویر است. جملات کوتاه است و باید ادامه آن را در تصاویر جستجو کرد. هرچند کوتاه بودن جملات به معنی گویا نبودن آن‌ها نیست.
تصویرگر استفاده خیلی خوبی از تصاویر در شب کرده است. پس‌زمینه همه چیز شب است.
رنگ‌های روشن و گرم و نقطه سفیدی که در پایان کتاب، بادکنک قرمزرنگ به طرف آن می‌رود. همه و همه در خدمت معنا و مضمون کتاب هستند. این کتاب به کودک یاد می‌دهد که اگر به شب و تاریکی آگاه باشد ترس هرگز در او راهی پیدا نخواهد کرد.

پشت جلد

زبولون یک یادکنک داشت.
نرمِ نرم، گردِ گرد
یک بادکنک عزیز دردانه که همه جا با خودش می‌برد.
اما یک شب بادکنک پرواز کرد و رفت.
به دنبال بادکنک، زبولون در شب با دوستان زیادی آشنا می‌شود و یاد میگیرد که بزرگ شود.