یولانته غاز خوشبختی بود. او هرروز به ملاقات دوست قدیمیاش کریسولا میرفت. صدو بیست و هفت سال بود که کریسولا در باغچهی سبزیها و در میان ردیفهای کاهو زندگی میکرد.
یولانته و کریسولا همدیگر را دوست داشتند و روزهای خوشی را باهم می گذراندند.
بعضی شبها یولانته پیش کریسولا میخوابید. تا اینکه یک روز پاییز ناگهان باد شدیدی وزید و ردیف کاهوها ناپدید شد! یولانته گیج و حیران سراغ دوستش را از غازهای دیگر گرفت و…
قصهی “یولانته در جست و جوی کریسولا” دربارهی سوگ و پذیرش مرگ عزیزان در میان کودکان است؛ چه عزیزان و نزدیکانشان که دوستشان دارند و چه جانور خانگیشان.
مرگ بزرگترین راز زندگی بشر است؛ موضوعی است که کمتر کسی به آن فکر نکرده است. چه مرگ خودش و چه مرگ دیگران. کودکان هم از این امر مستثنی نیستند؛ آنها هم با مرگ روبرو میشوند مخصوصاً مرگ نزدیکان.
یکی از سختترین و اضطراب آورترین موضوعاتی که والدین برای کودکان باید توضیح دهند، مرگ است. مخصوصا زمانیکه خودشان با غم و اندوه ناشی از مرگ یکی از عزیزان مواجه هستند.
اما بچهها هم میخواهند آن را بفهمند و راههایی طبیعی برای سوگواری پیدا کنند.
اینجاست که یک سؤال مهم پیش میآید؛ اگر کودکی در این موقعیت قرار گرفت چه کنیم؟ آیا باید رک و صریح همه چیز را بگوییم یا سکوت کنیم؟
گاهی بزرگترها به جملاتی متوسل میشوند که ذهن کودک را کمتر درگیر کند؛ «او به سفر طولانی رفته، او نزد خدا رفته است.» و … . کتابهای زیادی در مورد مرگ برای کودکان نوشته شده است. هر کتاب به شیوهی خاص خودش به این موضوع را بیان میکند.
داستان “یولانته در جست و جوی کریسولا” متنی کوتاه و روان دارد و فضای لطیفی را که نویسنده و تصویرگر ایجاد کردهاند، از عهده کمتر کسی برای توضیح مرگ به کودکان برمی آید. تصاویر کتاب به جذابیت و لطافت داستان افزوده است و در بخشهایی متن را کامل میکند.
پشت جلد کتاب یولانته در جست و جوی کریسولا
یولانته و کریسولا دوستانی بسیار صمیمی هستند. در یک روز پاییزی کریسولا ناپدید میشود، روزی که زمان رفتن او از این دنیا فرا رسیده است، اما یولانته نمیداند معنای رفتن از این دنیا چیست؟
از اینجا به سبد خود اضافه کنید
نشانها و جایزههای کتاب یولانته در جست و جوی کریسولا

کتاب یولانته در جست و جوی کریسولا
یادداشتی درباره داستان «یولانته در جست و جوی کریسولا»
او برای همیشه در قلبم خواهد ماند.
نویسنده: یاشار هدایی
منبع: انجمن نویسندگان کتاب کودک
داستان «یولانته در جست و جوی کریسولا» داستانی است کوتاه و تصویری درباره سوگ و از دست دادن. این داستان، روایتی است هنرمندانه از داغدیدگی و آنچه با عنوان «سوگ در کودکان» نامیده میشود.
«یولانته»، غازی است که با لاکپشتی پیر به نام «کریسولا» که در باغچه و در میان ردیفهای کاهو زندگی میکند، دوست است. آنها بسیار صمیمی هستند و با یکدیگر خاطرات خوشی دارند؛
با هم کتاب میخوانند، ورزش میکنند و دربارهی زندگی و ترسها و آرزوهایشان صحبت میکنند. اما در یک روز پاییزی و به دنبال بادی شدید «کریسولا» ناپدید میشود.
یولانته سراغ او را از دیگر غازها میگیرد و آنها پاسخ میدهند: «کریسولا از این دنیا رفته است.» اما «یولانته» درک درستی از این جمله ندارد. ادامهی داستان، روایتی است از مواجهه او در برابر فقدان و مرگ دوستش.

سوگ در کودکان
کودکان در برابر از دست دادن نزدیکان خود و فقدان آنها آسیبپذیر هستند. البته این آسیبپذیری محدود به موضوع مرگ نزدیکان نیست. بیماریهای بلندمدتِ آنها و حتی از دستدادن هرچیزی که کودک دلبستهاش بوده نیز میتواند کودک را دچار اندوه و سوگ نماید. از دستدادن یک اسباببازی محبوب، حیوان خانگی یا تغییر منزل و مدرسه و… از این موارد هستند.
میزان و درجه این آسیب بسته به سرشت متنوع کودکان و هم چنین بسته به عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگیِ محیط رشد کودک، متفاوت است.
هرکودکی منحصر به فرد است، از اینرو در بروز سوگواری خود روشی منحصر به خود دارد. اما سوگ نزد کودکان معمولا صورت فورانی خود را نشان میدهد و بهزودی فروکش میکند و در این فاصله از مراحلی چون انکار، خشم و بههمریختگی عبور میکند تا اینکه بهبود یابد.
از نظر «جان بالبی»(۱) -روان پزشک و روان کاو انگلیسی و بانیِ نظریهی دلبستگی- «فرایند داغدیدگی در کودکان با نحوهی درک آنها از مفهوم مرگ متفاوت است.»
(۲) «جان بالبی برای مراحل مختلف سوگ و داغدیدگی در مواجهه با مرگ، چهار مرحله را فرض کرده است:
مرحله اول: کرختی و اعتراض که ممکن است در جریان آن پرخاشگری، ترس، اضطراب و ناراحتی ظاهر شود…
مرحله دوم: طلب کردن که ممکن است چند ماه و حتی چند سال طول بکشد. شناخت تدریجی، شخص را به مرحله بعدی که دورهی پریشانی و ناامیدی است، میکشاند.
مرحله سوم: درماندگی…
مرحله چهارم: سازماندهی که الگوها، هدفها و خواستههای شخص داغدیده وارد مرحلهای میشود و سوگ خاتمه مییابد.»(۳)
در داستان «یولانته در جست و جوی کریسولا»، واکنشهای «یولانته» در مواجهه با فقدان «کریسولا» را میتوان با این مراحل چهارگانه سوگ در کودکان تطبیق داد:
یولانته در ابتدا از فقدان کریسولا «گیج و حیران» است. او در برابر جواب دیگر غازها که «کریسولا از این دنیا رفته است» کلافه و عصبانی میشود:
«یولانته معنای این حرف را نمیفهمید. او دیگر کلافه شده بود؛ فقط کریسولا بود که میتوانست او را آرام کند. یولانته با عصبانیت بال و پر میزد و فریاد میکشید: کجا رفتی؟»
در مرحله بعد او شروع به گشتن میکند. او «بلندترین کوهها» و «عمیق ترین آبها» و «زیرزمین» و «فرازِ ستارگان» را در پی «کریسولا» میگردد. او در دنیای موسیقی و نقاشی هم کریسولا را جستوجو میکند. ولی هیچ نشانهای از او نمییابد.
در سومین مرحله، یولانته درمانده میشود.
«سرانجام، یولانته با دلی گرفته و غمگین به خانه برگشت.»
یولانته در چهارمین مرحله، دربارهی موضوع فکر میکند:
«چشمانش را محکم بست و با تمام وجود به کریسولا فکر کرد. و ناگهان معنای حرف غازها را فهمید.»
حاصل بازاندیشی و در فقدان کریسولا را میتوان در کنش درونیاش در داستان دید:
«او به جایی رفته است که من نمیتوانم بروم. اما اگر چشمهایم را ببندم، او را در قلبم خواهم یافت… و او برای همیشه در قلبم خواهد ماند!»
داستان «یولانته در جست و جوی کریسولا»، از جمله داستانهایی است که با طرح هنرمندانه و مناسب موضوع فقدان و مرگ برای مخاطب کودک، تجربهای غنی در اختیار او قرار میدهد و او را در درک و شناخت پدیدهی مرگ و گذر از مراحل سوگ همراهی میکند.
📚«یولانته در جست و جوی کریسولا» به نویسندگی و تصویرگری «سباستین لس» و ترجمه حسام سبحانیطهرانی و ماندانا نارنجیها، در سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات میچکا منتشر شده است.
⚫️پی نوشت و ارجاعات:
۱- J. Bowlby (۱۹۰۷-۱۹۹۰)
۲-پژوهشی در مفهوم مرگ در ذهن کودک. دکتر عبدالعظیم کریمی. موسسه انتشارات قدیانی. چاپ سوم: ۱۳۹۳. صفحه ۳۰
۳-همان منبع. صفحه ۶۶
معرفی کوتاه کتاب کودک یولانته در جستجوی کریسولا نوشته سباستین لس
دوستی که در قلب باقی میماند
نویسنده: بدون نام
:::: منبع: آوانگارد ::::
مرگ موضوعی است که همه ما با آن روبرو می شویم. اما چطور باید با این اتفاق برخورد کنیم؟ اگر بزرگسال باشیم اولین سوال ما طرح این مساله با خردسالمان است. به او چه بگوییم؟ او درکی از رفتن اطرافیان خواهد داشت یا خیر؟ اصلا چطور به سوالات او پاسخ بدهیم؟
این روزها کتابها به کمک ما آمدهاند تا با داستانهایی روان و ساده بتوانیم با فرزندمان درباره واژه بزرگ مرگ صحبت کنیم.
«یولانته در جستجوی کریسولا» یکی از همین کتابهاست. داستان دو دوست است که قرار است یکی از آنها با مفهومی ناشناس آشنا شود.
یولانته غاز خوشبختی بود. او هرروز به ملاقات دوست قدیمیاش کریسولا میرفت. صد و بیست و هفت سال بود که کریسولا در باغچهی سبزیها و در میان ردیفهای کاهو زندگی میکرد.
یولانته و کریسولا همدیگر را دوست داشتند و روزهای خوشی را باهم میگذراندند. تااینکه یک روز یکی از آنها غیب میشود.
غازها به یولانته میگویند کریسولا «از این دنیا رفته است»، اما او معنی این حرف را نمیفهمد و کلافه میشود و به دنبال دوستش میگردد تا او را آرام کند. او برای پیدا کردن دوستش به همه جا میرود، بالای بلندترین کوه، عمیقترین آب و…
یولانته سکوت میکند تا شاید صدای دوستش را بشنود یا در دنیای موسیقی دنبال او میگردد یا در دنیای نقاشی. اما کریسولا را پیدا نمیکند و غمگین به خانه بر میگردد و در آنجا چشمهایش را میبندد و عمیق به کریسولا فکر میکند و ناگهان حرف غازها را میفهمد.
دوستش به جایی رفته است که او نمیتواند برود، اما او همیشه در قلبش خواهد ماند. او اشک میریزد و به خواب میرود و خواب دوستش را میبیند. و فردا صبح دیگر دلتنگ نیست.
