خودکار سبز بنفشه یک روایت تخیلی آرام و بدون حرف و حدیث زیادی است. اندک‌اندک پیش می‌رود و راه خود را از میان فراز و نشیب‌های زیادی باز می‌کند و دست آخر خواننده را شگفت‌زده می‌کند.
خودکار سبز بنفشه

فرهاد حسن زاده در داستان خودکار سبز بنفشه، در تخیلی منطقی، عناصری را پشت هم چیده و برای ما روایت می‌کند. درست مثل خود آیین عید نوروز؛ …

به دقت که نگاه کنیم متوجه می‌شویم نوروز، در لابلای تار و پود فرهنگ ایرانی ما لانه کرده است. آن قدر عمیق جای خودش را باز کرده که هیچ آیینی به پای آن نمی‌رسد؛ حتی شب یلدا. اما جالب این است که نوروز توانسته در میان ساکنان ایران فرهنگی، جایی باشد برای پیوند آدم‌ها، قلب‌ها و زبان‌ها …

خودکار سبز بنفشه یک روایت تخیلی آرام و بدون حرف و حدیث زیادی است. اندک‌اندک پیش می‌رود و راه خود را از میان فراز و نشیب‌های زیادی باز می‌کند و دست آخر خواننده را شگفت‌زده می‌کند.

فرهاد حسن زاده در داستان خودکار سبز بنفشه، در تخیلی منطقی، عناصری را پشت هم چیده و برای ما روایت می‌کند. درست مثل خود آیین عید نوروز؛

رسمی تخیلی اما در عین حال بسیار کاربردی و عمیق که راه خود را از فراز هزاران سال پیدا کرده و هر سال و درست سر سال نو، از راه می‌رسد و کلی کارهای شگفت‌انگیز برای ما ایرانیان و فرهنگ‌مان انجام می‌دهد.

به دقت که نگاه کنیم متوجه می‌شویم نوروز، در لابلای تار و پود فرهنگ ایرانی ما لانه کرده است. آن قدر عمیق جای خودش را باز کرده که هیچ آیینی به پای آن نمی‌رسد؛ حتی شب یلدا. اما جالب این است که نوروز توانسته در میان ساکنان ایران فرهنگی، جایی باشد برای پیوند آدم‌ها، قلب‌ها و زبان‌ها …

او خودش را از میان داستان‌ها و اسطوره‌ها و افسانه‌های ایرانی به ما رسانده، سینه به سینه و پشت به پشت حفظ شده و حالا دست ماست؛ من و تو!

آن قدر زیباست که انگار از دریچه نوروز می‌توانیم با همه فارسی زبان‌های دنیا حرف بزنیم و ساعت‌ها برای همدیگر شعر بخوانیم و داستان بگوییم.

از ایرانی حرف بزنیم که جای مردمان نیک روزگار است و آن قدر مناسک نوروزش بزرگ و وسیع است که می‌تواند روزی همه انسان‌های دنیا را دور سفره هفت‌سینش جمع کند و سرودی بخواند از نیک اندیشی و پاسداری از حرمت طبیعت.

اما چرا بنفشه؟
بنفشه نوید بهار است. وقتی در گوشه و کنار شهرهای‌مان می‌روید و سر از زمین در می‌آورد به ما می‌گوید بجنبید تا نوروز نرسیده کارهای‌تان را انجام دهید؛ با همان سه برگ کوچکش و بعضی وقت‌ها که پنج‌تایی می‌شود.

حالا بنفشه ما که دخترکی است بسیار لطیف که نماد همه دخترکان ایران زمین است، خودکار سبزی دارد که محور همه شگفتی‌های داستان شده است. چنان‌چه به نظرم هیچ خواننده‌ی کتابی نخواهد بود که نگوید: این دیگر چه خودکاریست!

راستش را که بخواهید داستان را که می‌خواندم سوالات زیادی به ذهنم رسید؛ اما خیلی دوست دارم این سوال را از میان آن همه مطرح کنم و اینجا بنویسم: چرا در دست بنفشه که دخترکی کنجکاو و لطیف است، باید خودکار باشد؟

خودکار و دخترکان ایرانی چه نسبتی با هم دارند؟

خودکاری که ابزار نوشتن و انتقال فرهنگ است … خودکار سبز بنفشه!

پشت جلد کتاب خودکار سبز بنفشه

بنفشه یک خودکار سبز دارد که کارهای الکی زیادی انجام می‌دهد. گاهی همین‌جوری الکی خط می‌کشد، گاهی الکی می‌زند زیرخنده، گاهی الکی راه می‌افتد و این‌ور و آن‌ور می‌رود.

در یکی از روزهای آخر سال که همه منتظر آمدن عمو نوروز هستند، خودکار بنفشه دست او را می‌گیرد و به جای خیلی دوری می‌برد. آن‌ها سر راه خود دور چیزهای زیادی خط می‌کشند. اما دور عمو نوروز را نمی‌توانند خط بکشند.

آیا می‌توانند به موقع عمو نوروز را بیدار کنند تا از ننه‌سرما خداحافظی کند؟

از اینجا به سبد خود اضافه کنید

نشان‌ها و جایزه‌های کتاب خودکار سبز بنفشه

لالا و جادوی کلماتش
خودکار سبز بنفشه

انیمیشن خودکار سبز بنفشه

بنفشه ما دخترکی است بسیار لطیف که نماد همه دخترکان ایران زمین است، خودکار سبزی دارد که محور همه شگفتی‌های داستان شده است. چنان‌چه به نظرم هیچ خواننده‌ی نخواهد بود که نگوید: این دیگر چه خودکاریست!

کتاب خودکار سبز بنفشه

«خودکار سبز بنفشه»؛ خودکاری که با خودش بهار را آورد

کتاب «خودکار سبز بنفشه» به قلم فرهاد حسن‌زاده با تصویرگری سارا میاری از سوی انتشارات میچکا منتشر شد

نویسنده: بدون نام نویسنده

:::: منبع: ایبنا ::::

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بنفشه یک خودکار سبز دارد که کارهای الکی زیادی انجام می‌دهد. گاهی همین‌جوری الکی خط می‌کشد، گاهی الکی می‌زند زیرخنده، گاهی الکی راه می‌افتد و این‌ور و آن‌ور می‌رود. در یکی از روزهای آخر سال که همه منتظر آمدن عمو نوروز هستند، خودکار بنفشه دست او را می‌گیرد و به جای خیلی دوری می‌برد. آن‌ها سر راه خود دور چیزهای زیادی خط می‌کشند؛ اما دور عمو نوروز را نمی‌توانند خط بکشند. آیا می‌توانند به موقع عمو نوروز را بیدار کنند تا از ننه‌سرما خداحافظی کند؟

«خودکار سبز بنفشه» یک روایت تخیلی آرام و بدون حرف و حدیث زیاد است. اندک‌اندک پیش می‌رود و راه خود را از میان فرازونشیب‌های زیادی باز می‌کند و دست آخر خواننده را شگفت‌زده می‌کند. فرهاد حسن‌زاده در داستان «خودکار سبز بنفشه»، در تخیلی منطقی، عناصری را پشت هم چیده و برای ما روایت می‌کند. درست مثل خود آیین عید نوروز؛ رسمی تخیلی اما در عین حال بسیار کاربردی و عمیق که راه خود را از فراز هزاران سال پیدا کرده و هر سال و درست سر سال نو، از راه می‌رسد و کلی کارهای شگفت‌انگیز برای ما ایرانیان و فرهنگ‌مان انجام می‌دهد. به دقت که نگاه کنیم متوجه می‌شویم نوروز، در لابه‌لای تاروپود فرهنگ ایرانی ما لانه کرده است. آنقدر عمیق جای خودش را باز کرده که هیچ آیینی به پای آن نمی‌رسد: حتی شب یلدا. اما جالب این است که نوروز توانسته در میان ساکنان ایران فرهنگی، جایی باشد برای پیوند آدم‌ها، قلب‌ها و زبان‌ها…

او خودش را از میان داستان‌ها و اسطوره‌ها و افسانه‌های ایرانی به ما رسانده، سینه به سینه و پشت به پشت حفظ شده و حالا دست ماست: من و تو! آن قدر زیباست که انگار از دریچه نوروز می‌توانیم با همه فارسی زبان‌های دنیا حرف بزنیم و ساعت‌ها برای همدیگر شعر بخوانیم و داستان بگوییم. از ایرانی حرف بزنیم که جای مردمان نیک روزگار است و آنقدر مناسک نوروزش بزرگ و وسیع است که می‌تواند روزی همه انسان‌های دنیا را دور سفره هفت‌سینش جمع کند و سرودی بخواند از نیک‌اندیشی و پاسداری از حرمت طبیعت.

اما چرا بنفشه؟ بنفشه نوید بهار است. وقتی در گوشه‌وکنار شهرهایمان می‌روید و سر از زمین در می‌آورد به ما می‌گوید بجنبید تا نوروز نرسیده کارهایتان را انجام دهید؛ با همان سه برگ کوچکش و بعضی‌وقت‌ها که پنج‌تایی می‌شود. حالا بنفشه ما که دخترکی است بسیار لطیف که نماد همه دخترکان ایران‌زمین است، خودکار سبزی دارد که محور همه شگفتی‌های داستان شده است.

خودکار سبز بنفشه

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

بنفشه سردش شد و پرسید: «این‌جا کجاست؟»

خودکارش جلوی خانه ایستاد و گفت: «خانه‌ی عمو نوروز.»

«عمو نوروز؟»

«بله. باید بهش بگوییم همه‌ی مردم و همه‌ی بچه‌ها منتظرش هستند.» و با صدای بلند عمو نوروز را صدا کرد: «عمو نوروز… عمو نوروز!»

اما هیچ صدایی از خانه بلند نشد.

انتشارات میچکا (کودک و نوجوان مبتکران)، کتاب «خودکار سبز بنفشه» نوشته فرهاد حسن‌زاده با تصویرگری سارا میاری را در ۲۴ صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و به بهای ۸۵ هزار تومان منتشر کرده است.

سلام بهار ۱۴۰۳

قصه بنفشه و عمونوروز

نویسنده: جعفر توزنده‌جانی

:::: منبع: ایبنا ::::

 

کودکان در زنده نگه‌داشتن مراسم نوروز نقش مهمی دارند. اصلاً یکی از دلایل زنده‌بودن آیین نوروز می‌تواند همین کودکان باشند. ما بزرگ‌ترها هم اگر از نوروز خاطره خوبی داریم برمی‌گردد به همان دوران کودکی.

جانم برایتان بگوید که ریشه خیلی از قصه‌های قدیم و حتی جدید برمی‌گردد به دوران خیلی‌خیلی وقت پیش. ما ایرانی‌ها از همان قدیم‌قدیم‌ها از همان چند هزار سال پیش، برای خودمان یک‌سری آیین‌ها و رسم و رسومات درست کردیم که برگرفته از سرزمینی است که در آن زندگی را شروع کردیم، از محیطی که خوردوخوراک‌مان را تأمین می‌کرد، از همان اول اولش هم دامداری و کشاورزی حرف اول را می‌زدند. درست است که می‌گویند بشر اولیه با دامداری شروع کرد و بعد رفت به سراغ کشاورزی؛ اما از دوره‌ای به بعد، این دو باهم بودند. همین‌الان هم هنوز هستند روستاییانی که دامداری در کنار کشاورزی، پابه‌پای هم زندگی و معیشت آن‌ها را تأمین می‌کند.

خیلی از این آیین‌ها از همین شیوه‌های زندگی ما شکل‌گرفته است. ما ایرانیان از همان قدیم‌قدیم‌ها چشم‌مان به آسمان و زمین و طبیعت بوده است و برای این دگرگونی‌ها، جشن‌ها درست کردیم؛ مثل جشن مهرگان، جشن شب یلدا و سرانجام هم جشن عید نوروز و بزن و بکوب و پوشیدن لباس‌های نو و به دیدار هم رفتن و خلاصه خیلی چیزهای دیگر. این جشن و آیین و مراسم هم خیلی فایده داشته و دارد. اولاً که جشن و شادی و بزن و بکوب است. بعدش هم مثل یک چسب همه اقوام ایرانی را به هم پیوند زده؛ آن‌هم در سرزمینی که یک‌زمانی خیلی‌خیلی بزرگ بود. الان هم هست؛ اما از جهتی دیگر.

از دل این آیین‌ها یک‌سری اسطوره شکل گرفت. از دل همین اسطوره‌ها قصه‌ها بیرون آمد. این اسطوره‌ها و قصه‌ها بیشتر، ایرانیان را به هم نزدیک کرد؛ الان هم همین کار را می‌کنند. هنرمندان هم رفتند به سراغ این اسطوره‌ها و قصه‌ها و داستان‌های جدیدی خلق کردند. مثل عموفرهاد (فرهاد حسن‌زاده) که یک قصه جدید درباره عید نوشته (کتاب «خودکار سبز بنفشه»)؛ اما قصه این داستان چیست؟

 

خودکار سبز بنفشه

قصه از این قرار است که یک روز بنفشه با خودکار سبزش روی کاغذی خطی می‌کشد. خطی که خودش نمی‌داند برای چی است؛ اما خودکار می‌داند. یعنی خودکار همان‌طور که هی دارد خط می‌کشد، راه می‌افتد. بنفشه هم دنبالش می‌رود. اول وارد باغچه می‌شوند، بعد دور تُنگ می‌چرخند و خطی می‌کشند. بعد می‌روند حاجی‌فیروز را می‌بینند و وارد بازار می‌شوند. بازاری که حسابی شلوغ است و همه در حال خرید هستند. مثل همه بازارها دم عید ما ایرانی‌ها؛

با همان جنب‌وجوش و سرزندگی علی‌رغم همه مشکلاتی که همیشه هست. مثل همان خالی بودن جیب‌ها؛ اما با این‌حال با همان جیب خالی هم خیلی‌ها سعی می‌کنند کاری بکنند و چیزی برای عید بخرند. خودکار سبز بنفشه هی دارد خط می‌کشد و می‌رود و می‌رود و اگر می‌خواهیم از او عقب نمانیم باید دنبالش کنیم. خلاصه خودکار و خط و بنفشه می‌روند تا به بیابانی می‌رسند که فقط سرما هست و برف؛ اما بعد از برف و سرما چی هست؟ معلوم است عمونوروز. من اگر در ابتدای یادداشت گفتم عموفرهاد به‌خاطر همین عمونوروز است. حالا چرا؟ آخر یادداشت می‌گویم. اما عمونوروز خواب است. باید بیدارش کنند، کی بیدارش می‌کند؟ بنفشه و خودکارش.

پایان قشنگی دارد، نه؟ بله یک کودک با خودکارش عمونوروز را بیدار می‌کند. همه ما یادمان هست که کودکان در زنده نگه‌داشتن مراسم نوروز چه نقش مهمی دارند. اصلاً یکی از دلایل زنده‌بودن مراسم نوروز می‌تواند همین کودکان باشند. ما بزرگ‌ترها هم اگر از نوروز خاطره خوبی داریم برمی‌گردد به دوران کودکی.

بنفشه عمونوروز را بیدار می‌کند. عمونوروز هم از خودکار سبز بنفشه خوشش می‌آید و آن را می‌گذارد توی جیبش. بعد چه می‌شود؟ خب چاره‌ای ندارم که پایان را لو بدهم. خودکار سبز بنفشه، جوهر پس می‌دهد و تمام لباس‌های عمونوروز را سبز می‌کند.

عمونوروز هم با همان لباس سبزرنگ بهار را برای همه می‌بَرد. بله، عمونوروز را بنفشه و خودکارش بیدار می‌کنند. رنگ سبز را هم این دو به عموی قدیمی‌مان می‌دهند. اما قصه را کی نوشته؟ معلوم است، فرهاد حسن‌زاده. او (به عنوان نویسنده) همان نقش عمونوروز را دارد. پس من حق دارم که به او بگویم عموفرهاد. اوست که دوباره در این روزهای عید، یاد عمونوروز و همه چیزهایی را که به عید و بهار ربط دارد در ما بیدار می‌کند.

راستی خط توی قصه را که یادتان هست؟ این خط همان تاریخ ماست؛ تاریخی که از گذشته خیلی خیلی دور شروع شده و تا به امروز هم رسیده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *