بو خرس کوچکی بود که روزی در جنگل بوی عسل و ماهی شنید و وقتی رد بو را دنبال کرد به یک ظرف عسل و یک ماهی روی سبزه‌ها رسید. خبر نداشت که شکارچی در پشت درخت کمین گرفته بود. شکارچی آماده‌ی شلیک شد که یک قطره باران روی دستش افتاد و ... .
یک قطره باران

بو یک خرس کوچک بود که پوزه‌ای دراز داشت. او هوا را بو کشید. هوا بوی شیرینی می‌داد، بوی عسل.

خرس کوچک به دنبال بو راه افتاد اول از جوی کوچکی پرید. از لابه‌لای درخت‌ها گذشت و از تپه‌ای قهوه‌ای‌رنگ بالا رفت تا این‌که به درخت بزرگی رسید. اما خبر نداشت که پشت درخت یک شکارچی پنهان‌شده. در آن لحظه نور ماه روی تفنگ شکارچی افتاده بود و تفنگش برق می‌زد اما بو متوجه آن نشد. هوا هم بوی خاصی می‌داد انگار یک ماهی بزرگ در هوا بود.

کتاب یک قطره باران را باید با تأمل خواند و از نثر و زبان و مضمون آن لذت برد و با تصاویرش خیالی دیگر کرد.

کمی که جلوتر رفت یک ظرف عسل دید. ظرف عسل روی سبزه‌ها بود و یک ماهی درشت هم کنار ظرف عسل بود. اما همچنان خبر نداشت که شکارچی از پشت درخت او را نگاه کند.

اما بعد اتفاقی افتاد که بو متوجه شکارچی شد. ظرف عسل و ماهی را روی زمین گذاشت و عقب‌عقب رفت. شکارچی از پشت درخت سینه بو را نشانه گرفت. اما درست لحظه‌ای که می‌خواست شلیک کند یک قطره باران روی دستش افتاد.

شکارچی به آسمان که نگاه کرد. دید هیچ ابری در آسمان نیست. آسمان صاف بود. بو که تابه‌حال ایستاده بود ظرف عسل و ماهی را برداشت و سریع راه افتاد. شکارچی هم دنبالش. و این‌طوری قصه یک خرس و یک شکارچی که دنبالش بود شروع شد.

محمدرضا شمس نویسنده‌ای شناخته‌شده در ادبیات کودک و نوجوان ایران است. آثار زیادی از او به چاپ رسیده که بسیاری از آن‌ها جوایز متعددی گرفته و بارها تجدید چاپ‌ شده‌اند.

او را باید یکی از قدیمی و شناخته‌ترین نویسندگان حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان ایران دانست. بعضی از آثار او به دیگر زبان‌های دنیا ترجمه‌شده است. آثار محمدرضا شمس چند ویژگی خاص دارند که آن‌ها از آثار سایر نویسندگان متمایز می‌کند.

درواقع شمس سبک و سیاق و در یک‌کلام امضای خاص خودش را دارد. اگر بخواهیم بفهمیم چه عاملی باعث این تفاوت شده‌است، به‌گونه‌ای که بعضی از نوقلمان بخواهند از او تقلید کنند، لازم است با دقت بیشتری آن‌ها را مطالعه کنیم.

در این‌جا فرصت نمی‌شود به همه ویژگی‌های آثار او پرداخت، اما می‌توان روی دو عنصر اساسی در آثارش دقت کرد، مخصوصاً آثاری که در این دهه‌ی اخیر چاپ و منتشر کرده است.

اولین ویژگی را باید در عنصر خیال دانست. خیال در کارهای اخیر شمس به‌وفور دیده می‌شود. تخیلاتی که گاهی پذیرش آن‌ها سخت و دشوار است. اما او کاری کرده که این خیال در متن بسیاری از آثارش جا بیفتند و مورد پذیرش خواننده قرار گیرد و باز اگر بخواهیم بدانیم که چرا در کارهای شمس خیال نقشی اساسی بازی می‌کند آن‌هم خیال‌های از جنس دیگر باید آن را در توجه محمدرضا شمس به افسانه‌ها دانست.

محمدرضا شمس سالیان سال است که روی قصه‌ها و افسانه‌ها و حکایت‌ها و خلاصه هر آنچه را به فرهنگ‌عامه تعلق دارد مطالعه می‌کند. مطالعه‌ای که صرفاً خواندن ساده نیست.

می‌شود گفت که او حتی برای خودش روی آن‌ها تحقیق و پژوهش می‌کند. همین توجه به افسانه‌هاست که باعث شد دو عنصر اساسی در آثارش برجسته شود. اول که قبلاً اشاره شد؛ خیال و دومی عنصر زبان است. بهترین نمونه‌ی این مورد، همین کتاب یک قطره باران است. زبان این کتاب در خیلی از جاها به شعر پهلو می‌زند.

به ساختار جملات و نحوه چنینش آن‌ها دقت کنید. سطرهای کوتاه و تأثیرگذار. نویسنده ابتدا موقعیت شروع داستان را توصیف می‌کند؛ از بویی که در هوا است می‌گوید و بعد در پایان سطر شخصیت را معرفی می‌کند. این‌که او یک خرس است.

این زبان شاعرانه و زیبا و موجز هم در خدمت روایت است، هم در خدمت شخصیت و درنهایت در خدمت مضمون قصه.

مضمون و سخن اصلی این کتاب خالق جهان هستی است. کسی که در لحظه‌لحظه‌ی موجودات جهان هستی حضور دارد. درست است که شخصیت‌ها در ابتدا از او بی‌خبرند و حتی متوجه نشانه‌هایش نمی‌شوند اما قصه که پیش می‌رود همه‌چیز مشخص و معلوم می‌شود.

در شروع داستان بو یک ظرف عسل و یک ماهی می‌بیند. او خبر ندارد که این تله‌ای است از جانب شکارچی است. شکارچی هم خوشحال است که شکار خوبی به تورش خورده است. اما افتادن فقط یک قطره باران روی دست شکارچی او را از عملی که قصد انجامش را دارد، باز می‌دارد.

این قطره باران چند بار دیگر هم‌روی دست شخصیت‌ها می‌افتد و نویسنده ‌این جمله را تکرار می‌کند که هوا صاف بود و حتی یک لکه ابر هم در آسمان نبود. این تکرار از طرفی به بافت جملات حالتی شاعرانه و حتی می‌توان گفت آهنگین می‌دهد و از جهتی در خدمت تأکید روی مضمون اصلی قصه است. این‌که خالق جهان ناظر همه‌چیز است و در همه‌جا حضور دارد.

می‌توان به‌جرئت تمام گفت که این قصه بهترین کتاب در مورد خالق جهان هستی و حضور همیشگی اوست. بدون این‌که حتی یک‌بار هم نامش در متن برده شود.

درباره‌ی قصه و زبان و مضمون آن زیاد می‌توان نوشت اما تا همین حد کافی است و بقیه را باید گذاشت برای خواننده که خودش کشف کند. در اینجا خوب است که به تصویرگری کتاب هم اشاره‌کنیم.

زهرا مروستی تصاویر متفاوتی را خلق کرده است. تصاویری که کاملاً در خدمت روایت و مهم‌تر از همه مضمون اثر است. او در کنار تصویرگری برای روایت قصه تصاویر دیگری هم ترسیم کرده است تا خواننده را متوجه مضمون اثر کند؛

کافی است به صفحه ای از کتاب “یک قطره باران” آن‌جا که شکارچی پشت درخت کمین کرده است و سایه اش بزرگ‌تر و پشت سرش افتاده، دقت کنیم. شکل و شمایل شکارچیِ پشت درخت عادی است. اما سایه‌ای که از او افتاده شکلی متفاوت از خودش دارد. در واقع سایه جنبه‌ی سیاه و بد وجود شکارچی را بر ملا می‌کند. این بر ملا کردن درون شخصیت، فقط مربوط به شکارچی نیست، بلکه حتی در مورد بو هم هست.

در شروع قصه “یک قطره باران” چنین تصور می‌کنیم که بو شخصیت مثبت و خوب قصه است و شکارچی هم شخصیت بد قصه. اما وقتی به سایه‌ی بو نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که بو هم احتمالا زیاد مثبت و خوب نیست.

درواقع بخش دوم شخصیت‌ها که از طریق سایه‌هایشان معرفی شده‌اند. چیزی نیستند که خواننده در ظاهر می‌بیند. بین تصویر و واقعیت آن‌ها کمی فاصله است. این مسئله در مورد ماهی هم صدق می‌کند. به صحنه‌ای که بو ماهی را گرفته است، نگاه کنید. ماهی در دستان بو مرده است اما ماهی بالاتر زنده است و گریه می‌کند. گویی قطره آبی که روی دست بو افتاد از چشمان ماهی افتاده.

 

پشت جلد کتاب یک قطره باران

بو جلو رفت.

یک ظرف عسل روی سبزه‌ها بود.

یک ماهی درشت روی سبزه‌ها بود.

شکارچی از پشتِ درخت بو را نگاه می‌کرد.

نور ماه روی تفنگش افتاده بود.

تفنگ برق می‌زد…

انیمیشن یک قطره باران

 فکر می‌کنید یک قطره باران می‌تواند یه خرس را از دست شکارچی نجات دهد؟ چطور ممکن است؟

کتاب یک قطره باران در رسانه‌ها

معرفی کتاب کودک یک قطره باران

معجزه «یک قطره باران» در زندگی

نویسنده: بدون نام

:::: منبع: ایبنا ::::

انتشارات میچکا منتشر کرد؛
معجزه «یک قطره باران» در زندگی
کتاب کودک «یک قطره باران» به قلم محمدرضا شمس با تصویرگری زهرا مروستی از سوی انتشارات میچکا منتشر شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «یک قطره باران» از آثار جدید محمدرضا شمس، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان کشور است که در بازار کتاب عرضه شده است. نویسنده در پرداخت داستانی این کتاب به‌خوبی از عناصر خیال و زبان بهره برده است. جملات کوتاه کتاب به کودکان کمک می‌کند که به‌سادگی کتاب را بخوانند یا بشنوند و با داستان و درون‌مایه آن ارتباط بگیرند.

در معرفی این کتاب از سوی ناشر آمده است: «بو، خرس کوچکی بود که روزی در جنگل بوی عسل و ماهی شنید و وقتی رد بو را دنبال کرد به یک ظرف عسل و یک ماهی روی سبزه‌ها رسید. خبر نداشت که شکارچی در پشت درخت کمین گرفته بود. همین که بو او را دید، عسل و ماهی را زمین گذاشت. شکارچی آماده‌ی شلیک شد که یک قطره باران روی دستش افتاد. این‌طوری بود که ماجرای کتاب “یک قطره باران” شروع شد.

زبان شاعرانه و زیبا و موجز کتاب هم در خدمت روایت است، هم در خدمت شخصیت و درنهایت در خدمت مضمون قصه. مضمون و سخن اصلی این کتاب درباره خالق جهان هستی است؛ کسی که در لحظه‌لحظه‌ی موجودات جهان هستی حضور دارد. درست است که شخصیت‌ها در ابتدا از او بی‌خبرند و حتی متوجه نشانه‌هایش نمی‌شوند اما قصه که پیش می‌رود همه‌چیز مشخص و معلوم می‌شود.»

در بخشی از متن کتاب می‌خوانیم:

پوزه‌ی دراز بو لرزید.

بو، بو کشید.

بو جلو رفت.

یک ظرف عسل روی سبزه‌ها بود.

یک ماهی درشت روی سبزه‌ها بود.

شکارچی، از پشت درخت، بو را نگاه می‌کرد.

نور ماه روی تفنگش افتاده بود.

تفنگ برق زد.

بو ظرف عسل را برداشت. یک قطره باران روی دستش چکید.

بو به آسمان نگاه کرد. آسمان صاف بود.

یک تکه ابر هم در آسمان نبود.

اطلاعات بیشتر:

انتشارات میچکا، کتاب «یک قطره باران» به نویسندگی محمدرضا شمس و تصویرگری زهرا مروستی را در ۲۴ صفحه مصور رنگی، شمارگان هزار نسخه و بهای ۹۲ هزار تومان برای کودکان بالای پنج سال منتشر کرده است.

یک قطره باران 1

تازه‌های کتاب برای بچه‌ها

نویسنده: ندا ولی‌پور

:::: منبع: ایسنا ::::

 

کتاب «یک قطره باران» نوشته محمدرضا شمس، «آبی» نوشته سارا کریستو و «رستوران باب ناقلا» اثر باب شی راهی بازار کتاب شده‌ است.

به گزارش ایسنا، «یک قطره باران» نوشته محمدرضا شمس با تصویرگری زهرا مروستی در ۲۴ صفحه با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۹۲ هزار تومان برای کودکان بالای ۵ سال در انتشارات میچکا منتشر شده است.

در معرفی این کتاب آمده است: مضمون و سخن اصلی این کتاب خالق جهان هستی است. کسی که در لحظه‌لحظه‌ موجودات جهان هستی حضور دارد. درست است که شخصیت‌ها در ابتدا از او بی‌خبرند و حتی متوجه نشانه‌هایش نمی‌شوند اما قصه که پیش می‌رود همه‌چیز مشخص و معلوم می‌شود.

در شروع داستان بو یک ظرف عسل و یک ماهی می‌بیند. او خبر ندارد که این تله‌ای از جانب شکارچی است. شکارچی هم خوشحال است که شکار خوبی به تورش خورده است. اما افتادن فقط یک قطره باران روی دست شکارچی او را از عملی که قصد انجامش را دارد، بازمی‌دارد.

این قطره باران چند بار دیگر هم‌ روی دست شخصیت‌ها می‌افتد و نویسنده ‌این جمله را تکرار می‌کند که هوا صاف بود و حتی یک لکه ابر هم در آسمان نبود. این تکرار از طرفی به بافت جملات حالتی شاعرانه و حتی می‌توان گفت آهنگین می‌دهد و از جهتی در خدمت تأکید روی مضمون اصلی قصه است. این‌که خالق جهان ناظر همه‌چیز است و در همه‌جا حضور دارد.

در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: بو جلو رفت.

یک ظرف عسل روی سبزه‌ها بود.

یک ماهی درشت روی سبزه‌ها بود.

شکارچی از پشتِ درخت بو را نگاه می‌کرد.

نور ماه روی تفنگش افتاده بود.

  • تفنگ برق می‌زد…
کتاب یک قطره باران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *