نامههای سبز داستانی
یادداشتی دربارهی کتاب «باغبان»
نویسنده: یاشار هدایی
داستان «باغبان» نوشته «سارا استوارت» با تصویرگری «دیوید اسمال» و ترجمه «لاله آتشی» روایتیست از یک سفر. سفر دخترکی که خانه پدری را ترک میکند تا در کنار داییاش در شهر زندگی کند. باغبان داستانیست با دو درونمایه «اجتماعی» و «زیست محیطی».
دهه سی میلادی دوران رکود اقتصادی در آمریکا است. خانوادهی دخترک به علت فقر، تصمیم میگیرند او را نزد داییاش که در شهر نانواییمیکند، بفرستند. این درونمایهی اجتماعی با درونمایه زیست محیطی نیز مرتبط است.
دخترک با تاثیرپذیری از مادربزرگ، علاقهمند کاشت گل و گیاه است. او با کیفیپر از بذر گیاهان عازم شهر میشود و در آنجا به موازات اینکه پختن نان را یاد میگیرد به کشت و پرورش گل و گیاه مشغول میشود.
تلاشی که در داستان با شخصیت دایی اخمواش گره میخورد. این تلاش در فرجام داستان به بار مینشیند و اخم را از چهرهی دایی میزداید و لبخند را جای آن مینشاند. دخترک به خانه و نزد پدر و مادر و مادربزرگ باز میگردد.
داستان باغبان دو ویژگی بسیار مهم دارد:
نخست، فرم داستانی
سپس ارتباط متن نوشتاری و دیداری
پیرنگ داستان از الگویسنتی «خانه- ترک خانه- ماجرا- خانه»(۱) پیروی میکند. اما طرح داستانی«باغبان»، به واسطه فرم، نو و بدیع است. این طرح داستانی متشکل از دوازده نامه است. به عبارت دیگر تمامی متن واژگانی در این داستان، مشتمل بر دوازده نامه است که به تدریج از اوت ۱۹۳۵ میلادی تا ژوئیه ۱۹۳۶ میلادی نوشته شدهاند. هر دوازده نامه توسط شخصیت اصلی داستان یعنی دخترکی به نام “لیدیا گریس” نوشته شدهاند.
بدین ترتیب او در نقش راوی در کانون داستان قرار میگیرد و مخاطب داستان، سلسله رخدادهای داستانی را از زاویه نگاه او میخواند.
فراز و فرود داستان و همهی عناصر داستانی در این فرم جای گرفتهاند. مخاطب دو نامهی نخست، دایی دخترک است. چرا که زمانی نوشته شدهاند که هنوز دخترک خانوادهاش را ترک نکرده است. اما مخاطب نامههای بعدی، پدر، مادر یا مادربزرگ دخترک هستند و زمانی نوشته شدهاند که دخترک خانه را ترک کرده است.
متن نامهها کوتاه هستند. چندان که با کمترین واژهها، بیشترین اطلاعات و ریزترین نشانهها را در اختیار مخاطب کودک قرار میدهد تا معنای متن را کشف کند. در نامهی نخست، بیآنکه اشارهی مستقیمی بشود مشخص میشود که دلیل سفر دخترک، فقر حاکم بر خانواده است.
شخصیتهای داستانی نیز در متن نامهها پردازش شدهاند. به عنوان مثال در همان نامهی نخست مشخص میشود که مادربزرگ با دایی در ارتباط بوده است و این نشانهایست دال بر اینکه او مادربزرگ مادری دخترک است و یا در نامهی دوم دخترک خطاب به داییاش مینویسد: «من از باغبانی خیلی چیزها میدانم، اما از نانوایی هیچ سررشتهای ندارم!»
نشانههای متنی با درونمایه اثر مرتبط هستند. به عنوان مثال دخترک در نامهی سوم خطاب به مادرش مینویسد: «مامان عزیزم، با پیراهنیکه مال خودت بود و برایمن کوچکش کردی، خیلی احساس خوشگلی میکنم. امیدوارم دلت خیلی برای پیرهنت تنگ نشود.» این نشانهها دال بر مدلولی چون فقر حاکم بر خانواده است.
در یکی از نامههای بعدی فضاسازی لازم برای ادامه پیرنگ و رخدادهای پیش رو داستان فراهم میشود. آنجا که دخترک خطاب به پدر و مادر و مادربزرگش مینویسد:
«خیلیذوق کردهام!!!
اینجا پشت پنجرهها جاگلدانی هست! انگار منتظر من بودهاند و حالا من و جاگلدانیها منتظر بهاریم.
مامان بزرگ! آن قسمتیکه قرار است محل زندگی و کار من باشد، نورگیر است»
در «انتظار بهار» بودن، در روساخت اثر، با درونمایه زیست محیطی اثر و علاقه دخترک به باغبانی متناسب است اما در ژرفساخت اثر با درونمایه اجتماعی اثر متناسب است چرا که نشانهایست دال بر امید و بهبود اوضاع.
در نامهایدیگر «تعلیق داستانی» ایجاد میشود و مخاطب برای ادامه داستان ترغیب میشود. آنجا که دخترک در نامهای به خانوادهاش از پیدا کردن «یک جای مخفی» خبر میدهد و مینویسد: «نقشههای بزرگی دارم.»
بدین ترتیب این دو سوال ذهن مخاطب را میگزد که آن «جای مخفیکجاست؟» و آن «نقشهی بزرگ چیست؟» پاسخ این دو پرسش در پارههای بعدی داستان و به تدریج مشخص میشوند.
دخترک در نامهی بعدیاش به خانواده از کار کردن در «جای مخفی» خبر میدهد و از این معما پرده برمیدارد که نقشهی بزرگ برای کیست:
«…برای دایی جیم یک نقشهی درست و حسابیکشیدم. دایی مرا در حال نامه خواندن، بذر کاشتن در گلدانهای پشت پنجره، مشق نوشتن و جارو کردن دیده، اما هیچ وقت ندیده که در مکان مخفی کار کنم…
دارم نقشه میکشم که به زودیِ زود لبخند بزرگی روی لبهای دایی جیم بنشانم»
بدین ترتیب تعلیق داستانی ادامه پیدا میکند. تا جاییکه در پاره بعدی داستان و با همدستی متن واژگانی اثر و متن شمایلی(تصاویر) پرسشهای ذهنی مخاطب پاسخ داده میشود.
دخترک در نامهاش مینویسد: «…جای مخفی برای آمدن دایی جیم آماده شده. ظهر، دایی جیم درِ مغازه را برای تعطیلی آخر هفته میبندد. بعد، ما او را به پشتبام میآوریم. سعیکردهام هیچ یک از چیزهاییکه راجع به زیبایی به من یاد دادهاید، از قلم نیندازم… . از همین الان دارم لبخند دایی جیم را تصور میکنم.»
اما این متن واژگانی به این پرسش که “در پشتبام چه اتفاقی افتاده است؟” پاسخ نمیدهد. پاسخ این پرسش بر دوش متن دیداری و شمایلی یا تصویر قرار داده شده.
تصویریکه پشتبامی مملو از گل و گیاه را نشان میدهد. رابطه متن واژگانی و تصاویر در این پارهی داستانی، رابطهای«تکمیلی» است.(۲) بدین معنا که تصاویر اطلاعات بیشتری از متن قراردادی در اختیار مخاطب قرار میدهند و اساسا بخش بزرگی از فرایند کشف معنا توسط مخاطب از طریق اطلاعات برآمده از متن شمایلی یعنیتصاویر ممکن میشود.
در پارهی انتهایی داستان، نویسنده بار دیگر از فرم استفاده میکند. فرمیکه میتوان آن را “نامه در نامه” نامید. دخترک در واپسین نامهاش به خانواده مینویسد: «داییآمد، با شگفتانگیزترین کیکی که در عمرم دیدهام، کیکی پوشیده از گل! آن وقت نامهی شما را از جیبش در آورد و خبر داد که بابا کار پیدا کرده؛ چه عالی! دارم به خانه میآیم!»
او در پینوشت نامهاش خطاب به مادر بزرگش چنین مینویسد: «مامان بزرگ، من تمام گلها را به اِما دادهام. دارم ثانیه شماری میکنم تا بیایم و در کارهای باغچه به تو کمک کنم. ما باغبانها هیچ وقت بازنشسته نمیشویم.»
اما این متن واژگانی پایان داستان نیست. فرجام داستان را باید در دو تصویر انتهاییکتاب دید. تصویر نخست، خداحافظی دخترک و دایی را در ایستگاه قطار نشان میدهد تا وعده بازگشت دخترک به خانه محقق شود و تصویر آخر مادربزرگ و دخترک را کنار هم نشان میدهد تا نشان دهد که باغبانها بازنشسته نمیشوند.
ارجاعات:
1- درآمدی بر رویکرد های زیبایی شناختی به ادبیات کودک. ماریا نیکولایوا. ترجمه دکتر مهدی حجوانی و فاطمه زمانی. انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. چاپ اول: ۱۳۹۸. صفحه ۱۸۵
2- در رابطه تکمیلی «واژهها و تصویرها، داستان یک دیگر را کامل نارساییهای یکدیگر را جبران میکنند.» (منبع پیشین، صفحه ۳۶۸)