دربارهی خط سفید بین ما
تصور کنید که بین خودتان و همسایهتان یک خط سفید کشیدهاید. آیا این خط نشانهی جدایی و از آن بالاتر نشانهی دشمنی میان شماست، یا اینکه برعکس، نشانهی دوستی و صلحی است که میان شما و همسایهتان جریان دارد؟ چیدم کاپلانگی در داستان خط سفید بین ما چنین موضوعی را پیش کشیده و از ما میخواهد دربارهاش فکر کنیم.
برای آنکه معنای خط سفید را بفهمیم، خوب است اول بپرسیم که چه کسی خط سفید را کشیده یا اینکه این خط سفید میان چه کسانی کشیده شده است؟ میان دو دوست؟ میان دو همسایه؟ میان دو دشمن؟ میان دو کودک یا برعکس میان دو بزرگسال؟
معنای خط سفید بین ما
احتمالاً شما هم به این فکر میکنید که خط سفید به خودیخود معنای مشخصی ندارد. به بیان بهتر، خط سفید میتواند معانی زیادی داشته باشد. مهم آن است که ما بدانیم این خط در چه موقعیتی، در چه زمانی و میان چه کسانی کشیده شده، یا اصلاً چه کسی با چه هدفی این خط را کشیده.
در داستان خط سفید بین ما، خط سفید شبیه یک قرارداد است؛ قراردادی میان ساکنان دو شهر. آنها روزگاری توافق کردهاند که میانشان خطی کشیده شود و قرار بوده که به این قرارداد پایبند بمانند.
اما آیا تقدیر آن است که خط سفید بین ما باقی بماند؟ اگر وضعیت و شرایط آدمهای شهر عوض شود، چه؟ اصلاً اگر آنهایی که این خط را کشیدهاند دیگر وجود نداشته باشند، آیا فرزندانشان هم مجبورند به خط سفید پایبند بمانند؟ آیا میتوانند خط سفید را پاک کنند یا اینکه استفادهی دیگری از آن بکنند، یعنی معنایش را عوض کنند؟
در این میان تکلیف بچهها چیست؟ آنها که نه میدانند خط سفید چیست و نه اصلاً وقتی این خط سفید کشیده شده به دنیا آمده بودند و در این تصمیمگیری هیچ نقشی نداشتند. آیا باید به آنها هم یاد داد که که قولوقرارهای مربوط به خط سفید را رعایت کنند، حتی اگر از آن سر درنمیآورند؟
وقتی کتاب خط سفید بین ما را بخوانید، میبینید که اینها سوالاتی است که لازم است شخصیتهای داستان به آنها پاسخ بدهند و البته شما هم با آنها همراه میشوید تا قدمبهقدم جواب را پیدا کنید.
خوب که به زندگی خودمان نگاه کنیم، متوجه میشویم که این سوالات به زندگی ما هم مربوط میشوند و در واقعیت با آنها سروکار داریم. از زمان کودکی تا امروز، همهی ما را تربیت کردهاند که مجموعهای از اصول و قوانین را در خانواده و جامعه رعایت کنیم. اما به خیلی از ما این فرصت را ندادهاند که دربارهی علت و منشأ این اصول و قوانین سوالی بپرسیم.
اما کودکان سرشار از پرسش هستند. اگر بتوانیم از چشم آنها به دنیا نگاه کنیم، میبینیم که اطرافمان پر از چیزهایی است که از علت وجودشان بیخبریم؛ یعنی نمیدانیم چرا خیلی چیزها برای آدمها مرسوم هستند و بعضیهایشان حتی تغییرناپذیر و مقدسند؟
چرا آنها از بعضی چیزها شاد یا غمگین میشوند؟ چرا بعضی کارها را میکنند و برعکس دور بعضی از کارها خط میکشند؟ چرا گروهی از آدمها از یک قانون یا شخص اطاعت میکنند؟ چرا گاهی کار این آدمها به نزاع یا حتی جنگوجدلهای خونین کشیده میشود؟
آیا میتوانیم دربارهی راهورسم زندگیمان با چنین نگاهی از نو فکر کنیم؟ آیا شهامت آن را داریم که به چنین پرسشهایی فکر کنیم و به دنبال پاسخ بگردیم؟
سه گروه شخصیت
نویسندهی داستان خط سفید بین ما برای آنکه تفاوت میان ما و کودکان را بهخوبی نشان دهد، در روایت خود سه گروه شخصیت را انتخاب کرده است:
۱- کودک در جایگاه کسی که به شیوهای نو فکر و عمل میکند و به عبارتی یک نواندیش است،
۲- مردم عادی بزرگسال که به قوانین و قراردادهای اجتماعی عادت کردهاند و بدون چونوچرا از آنها تبعیت میکنند و
۳- حاکمان (شهرداران) که قوانین را به مردم تحمیل میکنند و میخواهند با این شیوه نظم را در شهر برقرار کنند.
کاپلانگی بعد از آنکه این شخصیتهای داستانی را انتخاب کرده، حالا شروع میکند به قصهگویی و برایمان تعریف میکند که هریک از این شخصیتها دربارهی خط سفید چگونه فکر میکنند و در برابر آن چگونه رفتار میکنند. داستان آنجا گره میخورد که کودکان داستان خط سفید بین ما، که یاپراک و توپاک نام دارند، دربارهی خط سفید شبیه بقیه فکر نمیکنند و ناخودآگاه تصمیم میگیرند به خط سفید معنای متفاوتی بدهند.
آن دو در اصل قانونشکنی نمیکنند؛ یعنی خط سفید را از بین نمیبرند، حتی از آن عبور هم نمیکنند. یاپراک و توپراک اصلاً خبر ندارند که خط سفید را چه کسانی در چه زمانی کشیدهاند، به این هم فکر نمیکنند که اساساً چرا خط سفید آنجاست. در دنیای کودکانهی آنها خط سفید به چیزی تازه تبدیل میشود که قبلاً نبود. خط سفید با آنها همراه میشود.
دوست سومی که به جمع یاپراک و توپراک اضافه شده و به آنها کمک میکند که رویاهای قشنگتری ببافند.
اما آیا بقیهی مردم شهر میتوانند رویابافی یاپراک و توپراک با خط سفید را بفهمند و بپذیرند؟ شهرداران چطور؟ آنها چگونه میخواهند با معنای جدیدی که این دو کودک به خط سفید دادهاند، کنار بیایند؟ پاسخ این سوال را با خواندن کتاب خط سفید بین ما خواهید یافت…
کتاب خط سفید بین ما به قلم نویسندهی اهل کشور ترکیه، چیدم کاپلانگی و با تصویرگری سچیل چوکان منتشر شده است. انتشارات میچکا این کتاب داستان را با ترجمهی نسیم یوسفی با رعایت حق کپیرایت بهتازگی منتشر کرده است. همانطور که در پشت جلد این کتاب نوشته شده، این داستان نشان میدهد که کودکان به خطها و زبانها و فاصلهها محدود نمیشوند.
نگاه کودکان به جهان میتواند برای ما منشأ الهامات زیادی باشد تا بتوانیم به چیزهایی که به آنها در زندگی روزمره عادت کردهایم، دوباره فکر کنیم و از بسیاری از بنبستهایی که مثل یک سیاهچاله ما را گرفتار کردهاند، رها شویم. کودکان با نگاه متفاوت خود میتوانند حتی در ادارهی بهتر جامعه نقش داشته باشند. داستان خط سفید بین ما از ما میخواهد که دربارهی این موضوع خوب بیندیشیم.
این ویدئو را ببینید: